سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

طلبه یعنی جنس وقفی!

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این جنس وقفی است لطفا از این مکان خارج نشود . جنس وقفی خصوصیتش همین است ، نمی توانی در هرجایی از آن استفاده کنی ، نمی توانی در معرض فروش قرارش دهی . جنس وقفی همین است دیگر .

وقتی خودت را وقف کردی ؛ وقف راهی یا کاری ، دیگر جایی نمی توانی بروی ، کاری نمی توانی بکنی . طلبگی یعنی وقف شدن ، وقف دین شدن . وقتی وقف دین شدی ، راهت فرق می کند ، کارت فرق می کند و حتی جور دیگری از تو استفاده می شود .

وقتی وقف دین شدی ، تمام حرکات و سکناتت ، وقف می شود و تو در هیچ کاری از خودت اختیار نداری . می شوی مثل یک مرده در زیر دست غسال . می گفت : من از همان ابتدا خودم را وقف قرآن و اهلبیت کردم و روی پیشانیم نوشتم: «این جنس وقفی است»[1]

طلبه وقتی وقف دین شد ، حیاتش به سمتی سیر می کند که قرآن و اهلبیت است و اگر قدمی بر می دارد از این وادی دور نیست . یادگیریش ،حتی اگر چیزی غیر از قرآن و اهلبیت باشد ، در مسیر عمل به یافته های قرآنی و اهل بیت است .

حرکت و سکونش ، نقش می پذیرد و از سیر الی الله خارج نمی شود . در وادی طلبگی آنان به هدف رسیده اند که خودشان را وقف کرده اند ؛وقف خاص خدا  



[1] علامه عسگری

 


کلمات کلیدی:

ایمان به هدف،رمز موفقیت

ســین.میــــم دیدگاه


بسم الله الرحمن الرحیم

آدمهای بزرگ ، دو ویژگی داشتند که باعث رشد و بزرگ شدنشان شد : ایمانی مستحکم به هدف ، که البته این قاعده در وجود خیلی از ما آدمها ، نیست . قبول داریم که اسلام حق است و حقیقت را می گوید ، اما ایمان نداریم .اگر ایمان داشته باشیم ، در مقابل کج روی ها و پوچ گرایی ها و باطل ها قد علم می کنیم و ساکت نمی نشینیم .

دومین ویژگی انسان های موفق ، استقامت در مقابل سختی ها برای رسیدن به اهداف مد نظر است ، که قرآن کریم چقدر زیبا این دو را ذکر می کند : إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون [1]« به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏ شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است»هدفشان را خدا قرار دادند و در مسیر رسیدن به این هدف ، سختی ها را به جان خریدند و استقامت کردند .

یاد جمله ای از سیدالشهدا علیه السلام افتادم که فرمود : إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِیدُالدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.[2]مردم بنده ی دنیایند و دینداری آنها لقلقه ی زبانشان ...اما زمان گرفتاری و امتحان الهی است که دینداران واقعی قلیل و اندک می شوند.اینکه عده ی قلیلی ، رنگ خدا به خود می گیرند و تا پای جان در دفاع از هدف مقدسشان می ایستند ، علتش روشن است ، ایمان به هدف .

بسیاری از ما انسانهای به ظاهر دیندار ، هنوز از مرحله ی اسلام ، پا فراتر نگذاشته ایم ، همچون اعرابی که در شأن آنها، آیه نازل شد : قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ[3] عربهاى بادیه‏ نشین گفتند: «ایمان آورده ‏ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‏ اید، ولى بگویید اسلام آورده‏ ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزى از پاداش کارهاى شما را فروگذار نمى‏ کند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»

نگاهی که به پشت سرمان بیندازیم می بینیم،چه بسیار  انسانهایی که ایمان به هدفشان را با خون ، ابراز کردند و رسیدند به آنچه می خواستند. ابوذر ، این صحابی عظیم الشأن پیامبر اینگونه بود.روح پر جنب و جوش و مبارزی داشت . گوئی او برای این آفریده شده بود که همه جا ، بر ضد باطل علم مخالفت بر افراشته ، با انحراف و کج روی به مبارزه برخیزد ، کدام باطلی از این بزرگتر که مردم در برابر یک مشت چوب و سنگ به سجده بیفتند و آنها را به عنوان خدا بپرستند!؟

ابوذر ، نمی توانست این صحنه را تحمل کند ، به همین خاطر پس از اقامت کوتاهی در مکه ، روزی به پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله) عرض کرد : من چه کنم و چه وظیفه ای دارم ؟ پیامبر فرمود: تو می توانی مبلغ ِ اسلام در میان قبیله ی خود باشی به میان قوم خود برگرد تا دستور من به تو برسد .

ابوذر گفت : بخدا سوگند ، باید پیش از اینکه به میان قبیله ی خود برگردم ، ندای اسلام را به گوش این مردم برسانم . هنگامی که قریش در مسجدالحرام سرگرم گفتگو بودند ؛ وارد مسجد شد و با صدای بلند و رسا فریاد زد : اشهد ان لا اله إلا الله و اشهد ان محمدا رسول الله

تا صدای ابوذر در مسجدالحرام طنین افکن شد ؛ قریش حلقه ی انجمن ر ا شکسته به سوی او هجوم بردند و او را با بیرحمی زیر ضربات خود قرار دادند و آن قدر زدند که بیهوش نقش زمین شد. خبر به گوش عباس عموی پیامبر رسید. خود را به مسجدالحرام رسانید و روی پیکر ابوذر افتاد تا از چنگال مشرکان نجاتش دهد .

ولی ابوذر که جوانی پر حرارت و فوق العاده دلیر و مبارز بود ، فردای آن روز باز وارد مسجد شد و شعار خود را تجدید کرد . دو مرتبه قریشیان بر سر او ریختند و تا سرحد مرگ زدند . این بار هم عباس او را از دست آنها نجات داد . به قدری ابوذر را زده بودند که گفته شد اگر عباس نبود ، معلوم نبود ابوذر بتواند از چنگال مشرکان جان سالم بدر ببرد. اما باز هم ابوذر دست بر نداشت و چند روز بعد دوباره مبارزات خود را شروع کرد.[4]

اگر ایمان به هدف ، در وجود شخصی نهادینه شد ، سختی ها و مصائب ، بجان می خرد تا به هدف خود ، دست یابد .


[1] فصلت ،آیه 30

[2] تحف العقول،245

[3] حجرات ،آیه 14

[4] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ، ص120



کلمات کلیدی:

چگونه برنامه ریزی کنیم ؟

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی بود طلبه شده بودم اما احساس می کردم ، در زندگی طلبگی ام یک چیزی کم است و آن یک برنامه ی دقیق و حساس بود . هر روز برای فردا برنامه می ریختم اما باز هم موفق نمی شدم آن برنامه را کامل و درست انجام دهم . گاهی اوقات می شنیدم که فلان طلبه برای 20 سال بعد از خودش هم برنامه ریزی کرده است ، با خودم می گفتم : من که فقط برای فردای خودم برنامه ریختم ، نتوانستم کامل و درست ، انجامش دهم اما فلان طلبه چطور برنامه ریزی کرده است که تا 20 سال هم دوام دارد؟

هر شب برای تک تک ساعات خودم برنامه می ریختم مثلا : ساعت 6 صبح دعای عهد ، ساعت 6 و نیم قرآن خواندن ، ساعت 7 کلاس ....اما همین که این طرف و آن طرف می شد ، بهم می ریخت و خراب می شد. فهمیدم شیوه ی برنامه ریزی ای که انتخاب کرده ام اشتباه است .
گاهی فکر می کردم امام خمینی که برای لحظه لحظه ی عمرش برنامه ریخته بود که حتی چای خوردن او هم سر برنامه ریزی بود چطور برنامه اش بهم نمی ریخت و این برای من که هنوز موفق به برنامه ریزی درستی نشده بودم ، جای سوال داشت.

اما آنچه پس از چند سال روزی ما شد . برای برنامه ریزی باید مراحل زیر را مرحله به مرحله طی کرد :

1-   اولین قدم از انتخاب هدف شروع می شود ، به طور مثال: من قصد دارم پزشکی بخوانم ، مهندسی بخوانم و....پس باید هدف قبل از هر چیزی تعیین شود که البته اگر این هدف همراه با نیت رضایت الهی هم باشد ، نتیجه ی بسیار خوبی خواهد داد 

2-    تمام کارها و فعالیت ها ی روزانه را نوشته و برای هر کدام مدت زمان مورد نیاز برای اجرای آن را یادداشت کنیم . در این مرحله ، کارهای عبادی : نماز خواندن ، رفتن به زیارت ، قرآن خواندن و... کارهای تحصیلی : کلاس رفتن ، مطالعه کردن و پیش مطالعه ، مباحثات و... کارهای فردی و خانوادگی : نظافت بدن ، کمک کردن به خانواده ، هم کلام شدن با خانواده و... را نوشته و برای هر کدام ، مدت زمانی لازم برای اجرای  آن را می نویسیم . به طور مثال : مطالعه و پیش مطالعه دروس 2 ساعت .

3-    پس از مشخص کردن کارها و مدت زمان اجرایی آنها ، نیاز به اولویت بندی آنهاست .اولویت بندی یعنی برنامه هایی را که مهم ترند ، مقدم کنیم بر برنامه هایی که از اهمیت کمتری برخوردارند.می شود گفت اساس برنامه ریزی به اولویت بندی درست و دقیق فعالیت ها بستگی دارد . برای تشخیص وجه اهمیت برنامه ها و اولویت آن ها نسبت به هم ، لازم است به دسته بندی هایی توجه کرد . بعضی کارها واجب فوری هستند و باید در درجه ی اول اولویت بندی قرار بگیرند ، مثل کلاس رفتن، مطالعه ی دروس و... بعضی کارها واجب هستند ، مثل : رسیدگی به خانواده و نیازهای آنها . بعضی کارها مستحب هستند اما اهمیت زیادی دارند ، مثل : قرآن خواندن ، زیارت کردن ، نماز شب خواندن و...

4-    برنامه باید انعطاف پذیر باشد ؛ یعنی به گونه ای باشد که اگر مثلا استاد سر کلاس حاضر نشد ، برنامه ی جایگزینی برای آن ساعت داشته باشیم و آن ساعت را به بطالت نگذرانیم . گاهی اوقات ، کاری مهم تر از برنامه برای انسان اتفاق می افتد که باید از برنامه گذشت و به آن کار مهم تر رسیدگی کرد . مثلا : فرزندم مریض است و باید به یک پزشک مراجعه کند ، اینجا نمی توان گفت : من کلاس دارم و فرصت دکتر بردن او را ندارم . بلکه دکتر بردن مریض ، مهم تر از کلاس رفتن است و باید به گونه ای برنامه ریزی کنیم که بتوانیم ، برنامه ی از دست رفته را جبران کنیم .

نمونه ای از یک برنامه ی جامع


کلمات کلیدی: روش برنامه ریزی، برنامه ریزی، چگونه برنامه ریزی کنیم

چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست؟!

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

کلاس فقه کاربردی بود ، با بیان شیرین استاد ، وقتی وارد کلاس می شدی ، نمی فهمیدی 3 ساعت چطور می گذره . قرار شد یک روز بریم ستاد بیان احکام تا تجهیز میت رو عملی یاد بگیریم .

از احتضار گرفته تا غسل و کفن و دفن . حالت ،عجیب تغییر می کند . وقتی کلاس ، نفس های آخرش را می کشید ، حس و حال عجیبی داشتم . با خودم فکر می کردم اگر فرصت من تمام شود ، اگر قرار باشد همین امروز بار سفرم را ببندم و بروم ، با این کوله بار کوچک ، چطور می خواهم تا ابد زنده باشم ؟

از مرگ نمی ترسم اما فکر می کنم ، زاد و توشه ای آماده نکرده ام . در حال سجده و غیر آن ، التماسم به خاندان نبوت این بود و هست که؛ آقا جان یا اباعبدالله ، دستم خالی است ، می ترسم عمرم کفاف ندهد و سبک بار بروم . شفاعتی کنید و از خدا بخواهید فرصتی دهد تا حرکتی کنم شنیده ام که چطور دست گیری کردی از دوست دارانت .

شیخ عبدالکریم حائری را چقدر قشنگ دست گیری کردند که می گفت : حواسم نبود که قرار است ده روز دیگر بمیرم ، در خواب گفته بودند ده روز دیگر می میری ، اما یادم نبود و رفتیم گردش ، در این بین ، حالم بد شد و حالت احتضار پیدا کردم ، متوسل شدم به حضرت اباعبدالله ؛ آقا جان ! آماده نیستم ...این بود که عمری دوباره به او دادند.

او کجا بود و ما کجاییم . از قبل نشانش دادند که رفتنی هستی ولی ما را بی خبر می برند . دیگر، فرصتی پیش نمی آید تا برگردیم . دیدم که یکی از بزرگان نوشته بود : نیازی نیست برای امام زمان(ارواحنا له الفداء) عریضه بنویسید ، بلکه بهتر است ، نیمه های شب برای نماز شب بلند شوید و در سجده از امام زمان طلب کنید آنچه می خواهید را.

چندبار پیش آمد و خواستم ؛ یابن الحسن ! هنوز کاری نکرده ام و باری بر نداشته ام ، کمک کن تا دست پر از این عالم جدا شوم و برسم به آخرت . من مثل آن بزرگ نیستم که می گفت : خدایا ! من آماده ام ، پاکم کن و خاکم کن .

چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست ***که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم

آیت الله بروجردی هم که باشی ، ترس از کسری توشه ات داری ، اواخر عمرش بود ، گریه می کرد . اطرافیانش دلداری می دادند و می گفتند : آقا شما این همه  خدمات علمی داشتید ، شاگردان زیادی تربیت کردید ، مدرسه ها و مسجدها ساختید ، شما که دیگر نباید گریه کنید ؟ فرمود : أخلص العمل فإن الناقد بصیر ؛ عمل را خالص کن که در بازار الهی عمل خالص می خرند ؛ چون آن کسی که اعمال را می سنجد ، بر همه چیز آگاه است .

ترس دارد که با کوله باری خالی راهی ِ راه ابدی ، شوی ؛ آن هم جایی که علی (علیه السلام) ، ترس دارد و غصه می خورد و می نالد از دوری راهش و کمی زاد و توشه اش ؛ وقتی علی(علیه السلام) ترس دارد ، مثل من که باید از ترس شب و روز نداشته باشد. گریه های علی(علیه السلام) در نیمه های شب ، بازی نبود ، ترس از قبر و قیامت داشت ، ترس از عاقبت خودش داشت .

همین است که وقتی از امام خمینی می پرسند : آقا ! مهم ترین دعای شما چه دعایی است ؟ می فرماید : عاقبت بخیری . عاقبت بخیری یعنی همین که کوله بارت را بسته باشی . یعنی روی دیوار ، با شوق و گریه و ناله بنویسی : یا حضرت عزرائیل ادرکنی .  نه اینکه از زندگی فراری باشی و مرگ را ، راه نجات از زندگی ذلیلانه ی خودت بحساب بیاوری نه بلکه شور و شوق ملاقات پروردگارت ، از زمین جدایت کند و طاقتت را کم کند.

آنقدر بالا بروی که مثل میرزای شیرازی ، وقتی پرسیدند  : آقا ! اگر یک مخبر صادق و راستگو به شما خبر دهد که یک هفته بیشتر زنده نیستی ، در این یک هفته چه می کنی ؟ جواب بدهی : همان کاری را می کنم که تا بحال می کردم ؛ یعنی امروز یا فردا برایم فرقی نمی کند ، من آماده ام .
-------------------------------------------------------------------------
آنچه در این نوشتار از داستان ها و روایات آمده است :احتضار و عالم قبر ،ص33 /بحارالانوار ،ج13 ، ص432 /نهج البلاغه صبحی صالح ، ص480


کلمات کلیدی:

باریک تر از مو و تیز تر از شمشیر

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

راه دنیایت را که مستقیم کنی ، تا آخر مستقیم می روی اما اگر از ابتدا ، راه زندگی ات را کج کنی تا ثریا می رود دیوار کج. آجرها را طوری بچین که صاف بالا رود و دیوار زندگی ات را یکباره نریزد که اگر  زندگی ات را خوب ساختی ، پلی می شود برای گذشتن تو از جهنم به سوی بهشت ، پلی به نام صراط .  

صراط ، سیر توحیدی و بندگی خداست . عده ای را به بهشت می رساند و عده ای را در قعر جهنم جای می دهد. پلی که روی جهنم ساخته شده : «وَ انْ مِنْکُمْ الّا وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً* ثُمَّ نُنَجِّى الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فیها جِثِیّاً؛ همه شما (بدون استثنا) وارد جهنّم‏ مى‏ شوید، این امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت، سپس آنها را که تقوا پیشه کرده‏ اند از آن رهایى مى‏ بخشیم و ظالمان را، در حالى که به زانو درآمده‏ اند در آن رها مى‏ سازیم».[1]

بعضى مثل برق از آن می گذرند، بعضى مثل کسی که بر اسبی تازه نفس سوار است ، عده‏ اى به صورت عادى و عده‏ اى دیگر افتان و خیزان و پس از دست و پا زدن و مشقت هاى بسیار مى‏ گذرند و سرانجام خود را به بهشت مى‏ رسانند.

همگی اهل بهشتند اما، آنان که در دنیا تابع امیر مؤمنان و ائمه طاهرین (ع) بوده و بندگی کرده اند، بدون سختی و مثل برق ، از آن مى‏ گذرند و به سوی وعده الهى مى‏ شتابند و دیگران متناسب با اعمال صالح و پیروى از امامانشان با سرعتهاى متفاوت و دشواری هاى مختلف خواهند گذشت.ولى، این پل براى دوزخیان و کسانی که آجرهای زندگیشان را درست نچیدند ، از مو باریک‏تر و از شمشیر برنده‏ تر است.[2] [3]

در این بین عده ای بدون اینکه اثری از حسابرسی و صراط دیده باشند وارد بهشت می شوند : از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده : روز قیامت خداوند بالهایى به طائفه‏ اى از امت من مى‏ دهد که با آنها از قبرهایشان به سوى بهشت پرواز مى‏ کنند و به نحو دلخواه از نعمت‏هاى بهشتى استفاده مى‏ نمایند، ملائکه از اینها سؤال مى‏ کنند آیا موقف حساب را دیدید؟

می گویند: از ما حسابى نخواستند.
- آیا از
صراط گذشتید؟
- ما صراطى ندیدیم
 - آیا جهنم را دیدید؟
-  ما چیزى ندیدیم.
- از امت چه کسى هستید؟
- از امت محمد (صلى الله علیه وآله)

ملائکه قَسَم مى‏ دهند آنها را که شما در دنیا چه اعمالى داشتید؟! مى‏ گویند: دو خصلت در ما بود که خدا به فضل و رحمت خود ما را به این مرتبه رسانید «کُنّا اذا خَلَونا نَسْتحْیى انْ نَعْصِیَه و نَرضَى بالیَسیر ممّا قَسَّم لنا». یکى آنکه چون در خلوت بودیم از خدا شرم داشتیم، که معصیت او کنیم، دوم آنکه راضى بودیم به کم، از آنچه قسمت کرد خداوند براى ما، سپس ملائکه مى‏ گویند: سزاوار این مرتبه هستید.[4]

 



[1]  ( 1). سوره مریم، آیات 71 و 72

[2] ( 1). اعتقادات صدوق، صفحه 104- معانى الاخبار صفحه 32.

البته در روایات مى‏ خوانیم که خداوند این پل را براى مؤمنان عریض قرار داده است:« یجعله الله للمؤمنین عریضاً و للمذنبین دقیقا».

[3] معاد در قرآن آیت الله حسین مظاهری ،ص192

[4] ( 1). جامع السعادات، جلد 3 در بحث رضا.


کلمات کلیدی:

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
?بازدید امروز: (5) ، بازدید دیروز: (144) ، کل بازدیدها: (709414)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ