حضرت آیت الله جوادی آملی مفسر عظیم جهان اسلام فرمودند :
اگر انسان بخواهد نماز شب بخواند به درس روز لطمه وارد نمی شود به شرط این که شب ها یک مقدار زود بخوابد و شام را سبک ترمیل کند . شام را هرچه شبک تر میل کنید بهتر است . شما می دانید بدن دو وعده غذا بیشتر احتیاج ندارد. به ما گفته اند اگر سیر هستید غذا نخورید ، در روایات آمده است در حال سیری غذا خورد استعداد را کم می کند.
یکی از بیانات نورانی حضرت امیر این است که : فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود . پرخور هرگز خردمند نمی شود . چرا ؟ برای این که تمام تلاش و کوشش روح این است که این غذاها را هضم کند و دیگر فرصت اندیشیدن ندارد. درست مثل آن است که شما یک متخصص دانشمند را رفتگر کوی و برزن کنید تا زباله ها را جمع کند.
اگر کسی بتواند استاد باشد چرا او را به رفتگری وادار کنیم ، بگوییم زباله ها را جمع کن . غذایی که می خوریم تا به مواد دفعی و زباله تبدیل شود طول می کشد . این کار را که بدن انجام نمی دهد ؛ این روح است که با واسطه ی بدن این کارها را انجام می دهد.
خلاصه حیف است انسان روح خود را به رفتگری وادار کند . وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام فرمود : لا تجتمع عزیمة و ولیمة. یک وقت انسان اهل سورچرانی است ، می خواهد این جا سور بخورد و آنجا سور بخورد ، هر روز میهمان باشد . آدم سور چران اهل عزم نیست.
انسان تا می تواند بهتر است دستش کنار سفره خودش باشد . اگر کسی بخواهد اهل عزیمت و جزء وارثان اولوالعزم باشد ، در همان رفت و آمد با ارحام هم مراقب است .
گاهی میهمانی هایی پیش می آید که عیبی ندارد انسان برود ، اما این که سورچران باشد با اهل عزم بودن سازگار نیست. پس نماز شب انسان را از کار روز باز نمی دارد ، بشرط آن که انسان مراقب مسائل جنبی باشد.
خیلی از برنامه های تلویزیون است که انسان می تواند نگاه نکند ، همه ی سریال ها که سودمند نیست . خیلی از جلسات و گفت ها و شنیدن ها سودمند نیست . حضرت امیر به فرزندش فرمود : جوان ! مبادا کاری کنی یا حرفی بزنی که دیگران به تو بخندند. این کار ،تو را کوچک می کند . اگر نیم ساعت به اذان صبح بلند شوید هم به نماز شب می رسید هم به نماز اول وقت ؛ بعد هم کمی استراحت می کنید و به درس روز هم لطمه ای وارد نمی شود.
--------------------------------------------------------------
نهج البلاغه ، خطبه 241
توصیه ها ، پرسش ها و پاسخ ها
کلمات کلیدی: جوان، اخلاقی، توصیه اخلاقی، یاد خدا، شب زنده داری، سیر و سلوک، نمازشب، علما، نهج البلاغه، آیت الله جوادی آملی
بسم الله الرحمن الرحیم
فأعبدنی و أقم الصلاة لذکری . ای موسی مرا بپرست و نماز را بپا دار برای ذکر من.
با این پیام آسمانی به ما فهماندی که نماز ذکری از اذکار توست و بندگانت را به یاد تو می اندازد.
همان نمازی که با کسالت وجود من همراه هست اما خودت فرمودی : هرچه که ذکری از تو داشته باشد سعادت و آرامش بندگانت را به همراه دارد. الا بذکرالله تطمئن القلوب . با ذکر و یاد خداست که دلها به اطمینان و آرامش می رسد.
این پیام آسمانی می رساند که نماز ، نمازی که یاد و ذکر خداست قلب ها را به آرامش می رساند . اما کوتاهی و بی توجهی به ذکر و یاد الهی که یکی از مصداقهایش نماز است ؛ باعث می شود زندگی دنیا در بیچارگی و بدبختی سپری شود که این فرموده ی خود اوست :
من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی . هر کس از یاد من روی گرداند ، پس همانا برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور می کنیم .
این نماز است که کم توجهی به آن همان اعراض و روی گردانی از یاد توست و این بیچارگی و سختی در نیا و آن هم کور محشور شدن در صحرای محشر.
یا ایها المزمل قم اللیل إلا قلیلا . چقدر این ندای تو دلم را تکان می دهد . ای جامه بخود پیچیده ؛ شب را جز اندکی به پا خیز . نمی دانم چگونه و چرا مرا مجذوب خود می کند ؟!
می دانم که تمام حرف هایش خلاصه می شود در خلوت حبیب و محبوب. می دانم که قم اللیل در خود رازی از عشق بازی عاشق و معشوق دارد. و می دانم که هیچ چیز دردم را تسکین نمی دهد جز همین خلوتهای شبانه. .
در سکوت این شبهای تار که إن ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا. برخاستن و ملاقاتش با تو بر صبر و عزت ما می افزاید .
یادم هست که به موسی بن عمران چگونه رازی نهفته را باز کردی : ای موسی ،دروغ می گوید کسی که خیال می کند مرا دوست دارد ولی هنگامی که شب فرا رسد ، به جای گفتگو با من به خواب می رود .
آری این من هستم که با شرمساری باید در درگاه تو ، تویی که مشتاق زیارت ما بیچارگان هستی بیایم و از همه چیز خود توبه کنم تا درک آن پیام شبانه ات را در جانم جاری کنی .
سحر را قرار دادی برای تسکین دردها و غصه های رسولت . نه تنها رسولت که همه ی هستی با خلوت تو به آرامش می رسند. غصه ها و دردهای من نیز جز با تو ؛ آرام نمی گیرد. راستی که هنوز حلاوت و شیرینی خلوت و مناجاتت در این دل کوچکم جای نگرفته است که اگر جای می گرفت هیچ گاه خلوتت را به غفلتم نمی فروختم.
الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا. کیست که لذت و طعم خلوتت را بچشد و تو را رها کند .
من ذاالذی أنس بقربک فأبتغی عنک حولا .
بار خدایا ! ای تنها محبوب عاشقان شب زنده دار دلهای ما خفتگان را واله و حیران ذکر و یادت کن . الهی و الهمنی ولها بذکرک إلی ذکرک
کلمات کلیدی: قرآن کریم، مناجات و دعا، شب زنده داری
بافتی و بافتی تا اینکه اندازه ی این وجود فانی ام شد.
لباسی برازنده ی وجودم که خود بارها به خوبی آن اقرار کردی ولباس التقوی ذلک خیر؛ آری زیباترین لباس زندگیم ، لباسی است که تو دوختی . لباسی که خیاطش خودت بودی .میدانم که آرامش دو گیتی را در پوشش این لباس قرار دادی.
اما ؛ الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی ؛ ندیدم و در خطاها غرق شدم . ندیدم و لباس تقوا را از تنم کشیدند و این خطاها بودند که لباس ذلت را بر تنم دوختند. نمی خواستم اما آمده ام تا اقرار کنم. ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی ...
من کجا و ندای ملکوتی تو ؛ عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی ! یعنی به این وجودی که ذلتها رهایش نمی کنند اینقدر لطف داری که می خواهی در آستان خودت راهم دهی و مرا همچون خودت کنی ؟
این یعنی همه چیز ، یعنی هنوز که هنوز است به شکوفا شدنم امید داری یعنی هنوز هم امید هست تا باز گردم و تو ندای فتبارک الله احسن الخالقین را سر دهی
و هذا صراط ربک مستقیما ؛ می دانم که تنها صراط ِتوست که مستقیم است و مرا به تو می رساند. می دانم که عمری را جز دوری از تو نپیمودم و می دانم که تو خوبی و من بد.
من عاشق یک نگاه توأم که لحظه ای بدون نگاهت دلم می لرزد. الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا .
سالها سوز دل خراب من همین است که مباد بطرفة العینی خراب خراب خرابت شوم . مباد که ندایت قطع شود و دیگر نشنوم :باز آ ، باز آ ،صد بار گر توبه شکستی باز آ....
این ها همه حرفهای دلم هست و دلم مخزن اسرار ؛ اسراری که از خوبی های تو می دانم و از بدی های من سرچشمه می گیرد.حرف زدن با تو سعادتی می خواهد و عنایتی که تو نصیب عاشقانت می کنی .
داستان ما سوختگان را بگذار که عاشقانت سعادتی بس عظیم دارند که از لطف و کرمت نشأت می گیرد . آنان که هرشب سوز مناجاتشان به عرش می رسد و عرشیان را بغبطه می اندازد .
و ما همان بندگان بیچاره ایم که به کلیمت موسی فرمودی: بدترین بنده ام کسی است که شب را چون مرداری در خواب و روز را چون بطال و بیکاری بیش نیست.
بار الها ! من سرمایه ای جز تو ندارم . تنها عشق را از تو می طلبم . سعادتی که نصیب هرکسی نمی کنی . من عشق را می خواهم ، عشقی که از بهشت فراتر است ؛ عشقی که سوز آتش دوزخت را هم با جان و دل خریدار است .
الا إن اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون
کلمات کلیدی: قرآن کریم، صراط مستقیم
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.