بزرگترین اشتباه ما این است که لحظه ها را به یاد داریم اما یادمان نیست که در هر لحظه خدا را یاد کنیم . ما جدا شده ایم ، از خدا و معبودی که ما را آفرید و در کنار خود جای داد. فرصت با او بودن را به او پس دادیم و راهی که صد بلا در آن بود را انتخاب کردیم . جدا شدیم از آنچه تا ابد با آن ماندنی بودیم و آنچه را رها ساختنش لازم بود برگزیدیم . زمانی آدم و حوا جدا شدند از قرب الهی و حال ما ... و این است که درک لذت حضورش را از دست داده ایم دیدم این را که رسول (ص) به اباذر فرمود: یا اباذر! أعبدالله کأنک تراه ، فإن کنت لا تراه فإنه یراک ای ابوذر ! خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی ، اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند
کلمات کلیدی: مناجات و دعا، یاد خدا، ذکر خدا
ترنم عطر تو را چشیدم ...
بارها و بارها ندایت ، وجودم را آب داد و عشق را به من فهماند!
تو صدای غریبی را به گوش عالم رساندی و شوری در عالم به پا کردی .
نمیدانم ! نمیدانم ، این چه حس غریبی است که هنوز آغاز نشده دلها را بی قرار می کند ، رنگ ها را می برد ، اشکها را سرازیر می کند و ...
هنوز در حیرت پریشانی تو غرقم ! هنوز تشنه ی شنیدن عطش های توأم و دلم نگران لحظه هایت .
دلم آرام نمی شود ، اشکم بند نمی آید و سوز و آهم بریده نمی شود .
چگونه آرام شوم ؟ چرا آرام شوم ؟ مگر اوج غم را ندیدم ؟
من متحیرم ! متحیر از کوچکی خود و بزرگی این غم . از دلی که شیداست و صبح و شب ناله سر میدهد و از عظمت آن صبح و شب اشکش جاریست .
خدایا ! مگر حق گنجینه ی تو نیست ؟ مگر حسین حق نبود ؟
پس چه شد که این بی صفتان ، حق را گم کردن و باطل را چنگ زدند؟
دلم تنگ است ...
تا ظهور منتقمش صبر باید کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
شروع ایام سوگواری اهل بیت (علیهم السلام) بر عزاداران تسلیت باد
کلمات کلیدی: دل نوشته، امام حسین(ع)
روزی پیامبر اکرم (ص) به سلمان و ابوذر درهمی دادند. سلمان درهم را صدقه داد ولی ابوذر
آن را برای خانواده اش خرج کرد . روز بعد خدمت پیامبر (ص) رسیدند ، پیامبر دستور دادند آتشی
را بیفروزند و سنگی را برآن بگذارند ، همین که سنگ گرم شد و حرارت آتش در دل آن ار کرد ، به
سلمان و ابوذر فرمودند : هرکدام با پای برهنه بالای این سنگ بروید و حساب دقیق درهم دیروز را
بیان کنید .
سلمان بی درنگ و بدون ترس پا بر سنگ گذاشت و گفت : آن یک درهم را در راه خدا
صدقه دادم.
وقتی نوبت به ابوذر شد ترس او را فرا گرفت و از این که با پای برهنه روی سنگ داغ برود و تفصیل
مصرف یک درهم را بیان کند نگران بود.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : ابوذر ! از تو گذشتم ، زیرا تحمل گرمای این سنگ را نداری و حسابت
به طول می انجامد ، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ ، داغ تر و تابش آفتاب قیامت از
شعله های فروزان آتش ، سوزان تر است . سعی کن با حساب پاک و دامنی به معصیت نیالوده وارد صحرای محشر شوی
---------------------------------
خزینه الجواهر /356
کلمات کلیدی: دنیا و آخرت، قیامت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.