سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

به پیش می تازم...؟!

ســین.میــــم دیدگاه

چه شور و غوغایی است !طوفان به پا شده است. آسمان برق می زند، رعد می غرد ،‌کوه ها به لرزه در آمده است . در میان شب بی پایان طبیعت ، برقی شدید و کور کننده سینه ی ظلمت را بی رحمانه می شکافد و برای یک لحظه ، یک لحظه ی کوتاه ، جهان پرآشوب و حرکت انقلابی امواج و لرزش شدید طبیعت را می نمایاند...

مگر چه شده است ؟ این شور و غوغا از کجاست ؟ چرا طوفان به پا شده است ؟ رعد وبرق چه می گوید؟ چرا زمین لرزه شده است؟ مگر قیامت بپا شده است؟ مگر صور اسرافیل مردگان را به حرکت انقلابی انداخته است ؟ مگر انفجاری در جهان به وجود آمده؟ مگر این عالم مادی در آخرین حرکت تب آلود احتضاری خود تکان آخرین را به خود داده است؟

خدایا، به کجا بگریزم ؟ از این حرکت و تشنج شدید سرسام آور به کجا پناه ببرم ؟ . خود را به آغوش تو پرتاب می کنم . خود را لا به لای الطاف پر مهر و محبت تو مخفی می کنم....

گرچه تو ایجاد کننده این شور و و هیجان و طوفانی ، ولی از تو به تو پناه می برم .از وحشت تو به لطف تو می گریزم تا بیشتر به تو نزدیک شوم.

آری ای خدای بزرگ دیگر نمی ترسم، دیگر نمی گریزم، دیگر مخفی نمی شوم....

خدایا، این انفجار بزرگ انفجار درونی من است، این سوز و گداز دل من است که دنیا را به لرزه انداخته است. این غرش سینه ی دردمند من است که رعد را به وجود آورده است ،‌این هیجان درونی من است که طوفان به پا کرده است ، این خشم سوزنده ی من است که برق آسمان را به وجود آورده ، این احساسات آتشین من است که امواج خروشان دریا را آفریده ، این اشک خونین من است که باران را به وجود آورده است....

آری دیگر نمی ترسم ، دیگر نمی گریزم ، هم دوش رعد وبرق و طوفان و باران به پیش می تازم .

دست نوشته ای از شهید دکتر مصطفی چمران ،‌نگاشته شده در لبنان


کلمات کلیدی: شهید چمران، مناجات و دعا

گر بشکافند سراپای من

ســین.میــــم دیدگاه

گر بشکافند سراپای من
جز تو نیابند در اعضای من

رسیدن به مقامی که تمام وجود ما غرق در عظمت او باشد کار سختی است ولی آنچه از بزرگان آموختیم این است که می شود با انجام واجبات و ترک محرمات آنقدر قرب حق را خوب درک کنیم که نیازی به استاد نباشد .
ما استادان بزرگی در راه قرب بخدا داریم که از آن جمله قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند 
پس نیازی نیست وقت را تلف کنیم وبیهوده مشغول این باشیم  که روزی  استاد اخلاقی خود در خانه ی ما را بزند
باید خود راهی شویم تا اینکه پس از طی مراحلی استاد را بیابیم
این است که ما را می رساند بجایی که گر بشکافند سرو پای ما جز او نیابند در اعضای ما 

 

 


کلمات کلیدی: سیر و سلوک

دنیا زیباست،اما زیبایی ظاهر را چه سود؟

ســین.میــــم دیدگاه

شنیدم که می گفت :
دنیا زیباست ، اما زیبایی ظاهر را چه سود .
حرفش درست بود ؛ دنیا زیباست ولی زیبایی ظاهر را چه سود
می شود دنیا را دید ، می شود زیبایی آن را چشید . اما بهای چرخیدن در دنیا ، فراموش کردن یاد خداست
از وقتی کوچک بودم به من فهماندند که دنیا کاروان سرایی است که دیر یا زود باید از آن گذشت .
دنیا را روز به روز در چشمان من کوچک می کردند تا دلبسته ی آن نشوم .
دنیا را حقیر می کردند و دیدم تا از دنیا  جدا نشوم عاشق خدا نخواهم شد.
دیدم که چگونه سرابی را پررنگ و لعاب کردند و از آب حیات که آخرت باشد ما را دور ساختند.
دیدم که 70 سال بدنبال سراب می دویم و آنگاه که جان به گلوگاه می رسد ، می فهمیم که اشتباه رفتیم .
دنیا زیباست ! زیباییش برای همه هست ؛ روحانی ؛ پیر؛ جوان ؛ زن ؛ مرد و...
تنها کسانی باطن آن را دیدند که به وحی ایمان آوردند و فهمیدند که در زیبایی ظاهر سودی نیست .
دنیا زیباست !‌ چون زیباییش همیشه در چشم ما جلوه میکند و تا متذکر نشویم به باطنش دست نخواهیم یافت .
می گویند چرا نقد را به نسیه دهیم ؟ می گویند وقتی لذت ما و عیش ما فراهم است ؛ چرا باید به فکر آخرت باشیم ؟
می گویند : عبادت و راز و نیاز برای آنان است که عمری را بدنبال لذتها دویدند و حال از رسیدن به آنها مانده اند و کاری جز عبادت
نمی توانند بکنند.
دنیا زیباست ! و چقدر این زیبایی در چشم آنها عجیب است وعجیب . چقدر لذت بخش و بی همتا . یادشان رفته است .
یادشان رفته است که عشق را بد معنا کردند . یادشان رفته است که بیچارگی و نا آرامی شان تنها بخاطر همین لذتها است .
ای سید عزیز ! سید شهیدان اهل قلم !
تو دیدی و جدا شدی . حال بیا بنگر که ما در این منجلاب لذتهای ظاهر غرقیم و غرقیم .
باز هم می رسم به اول خط...
دنیا زیباست ،‌اما زیبایی ظاهر را چه سود .


کلمات کلیدی: سید مرتضی آوینی، دنیا و آخرت

دنیا زیباست،ولی زیبایی ظاهر را چه سود ؟

ســین.میــــم دیدگاه

شنیدم که می گفت :
دنیا زیباست ، اما زیبایی ظاهر را چه سود .
حرفش درست بود ؛ دنیا زیباست ولی زیبایی ظاهر را چه سود
می شود دنیا را دید ، می شود زیبایی آن را چشید . اما بهای چرخیدن در دنیا ، فراموش کردن یاد خداست
از وقتی کوچک بودم به من فهماندند که دنیا کاروان سرایی است که دیر یا زود باید از آن گذشت .
دنیا را روز به روز در چشمان من کوچک می کردند تا دلبسته ی آن نشوم .
دنیا را حقیر می کردند و دیدم تا از دنیا  جدا نشوم عاشق خدا نخواهم شد.
دیدم که چگونه سرابی را پررنگ و لعاب کردند و از آب حیات که آخرت باشد ما را دور ساختند.
دیدم که 70 سال بدنبال سراب می دویم و آنگاه که جان به گلوگاه می رسد ، می فهمیم که اشتباه رفتیم .
دنیا زیباست ! زیباییش برای همه هست ؛ روحانی ؛ پیر؛ جوان ؛ زن ؛ مرد و...
تنها کسانی باطن آن را دیدند که به وحی ایمان آوردند و فهمیدند که در زیبایی ظاهر سودی نیست .
دنیا زیباست !‌ چون زیباییش همیشه در چشم ما جلوه میکند و تا متذکر نشویم به باطنش دست نخواهیم یافت .
می گویند چرا نقد را به نسیه دهیم ؟ می گویند وقتی لذت ما و عیش ما فراهم است ؛ چرا باید به فکر آخرت باشیم ؟
می گویند : عبادت و راز و نیاز برای آنان است که عمری را بدنبال لذتها دویدند و حال از رسیدن به آنها مانده اند و کاری جز عبادت
نمی توانند بکنند.
دنیا زیباست ! و چقدر این زیبایی در چشم آنها عجیب است وعجیب . چقدر لذت بخش و بی همتا . یادشان رفته است .
یادشان رفته است که عشق را بد معنا کردند . یادشان رفته است که بیچارگی و نا آرامی شان تنها بخاطر همین لذتها است .
ای سید عزیز ! سید شهیدان اهل قلم !
تو دیدی و جدا شدی . حال بیا بنگر که ما در این منجلاب لذتهای ظاهر غرقیم و غرقیم .
باز هم می رسم به اول خط...
دنیا زیباست ،‌اما زیبایی ظاهر را چه سود .


کلمات کلیدی:

ما فاطـمه(سلام الله علیها)را نشناختیم !

ســین.میــــم دیدگاه

نمیدانم چرا دریای وجودم با فاطمه مواج می شود.
نمیدانم چرا هر گاه اسم فاطمه را از خاطرم  عبور می دهم دلم عجیب هوایش را می کند
فاطمه تکرار همه ی خوبی هاست
فاطمه آموخت که می شود زن بود و زندگی را با لذت چشید
دیدم که فاطمه چگونه عشق ورزید .
دیدم که فاطمه چگونه محبت به خلق را به ما آموخت
آنگاه که حتی همسایه ها را در عا مقدم می کرد.
ما فاطمه را خوب نشناختیم
فاطمه کسی بود که رسول خدا پدر بزرگوار فاطمه او را ام ابیها نام نهاد
فاطمه کسی بود که حاضر نشد در مقابل نابینا بی چادر حاضر شود
فاطمه کسی بود که عمری را با علی گذراند و از او نخواست چیزی که علی نتواند برآورده اش کند
فاطمه بانویی بود که معصومین در خانه ی او تربیت شدند .
فاطمه آن بانویی بود که عشق را در نهاد فرزندان خود نهاد
فاطمه بانویی بود که خوشحال شد آنگاه که رسول خدا کارهای خانه را به او سپرد و کارهای بیرون از خانه را به علی
فاطمه راز دار شبهای تاری بود که علی تنها بود و یاوری جز اون نداشت
فاطمه همان بود که علی فرمود (نعم العون علی طاعة الله)بهترین یاور در راه رسیدن به خدا
فاطمه دریایی بود که همه از عظمتش استفاده کردند و لی نشناختند که کیست ؟
ما فاطمه را نشناختیم
که اگر می شناختیم
پدر و مادر برایمان عزیزترین ها بود که اینگونه نشد
ما نشناختیم ، که اگر می شناختیم !
دختران و خواهران و مادران ما حجابشان کامل بود
ما نشناختیم که اگر می شناختیم !
توقعات بی جا از همسران خود نمی کردیم
ما نشناختیم ، که اگر می شناختیم !
فرزندان ما عشق به خدا را در قلب های خود می دیدند
ما نشناختیم ، که اگر می شناختیم !
هرگز راضی نمی شدیم لحظه ای با نامحرمی سخن بگوییم یا لبخند بزنیم
و فاطمه ، علی را بخدا نزدیک و نزدیک تر کرد
بیایید با فاطمه ،‌ فاطمی شویم و کاری کنیم که عشق بخدا در نهاد فرزندان ما ، رضایت همسر ، رضایت پدر و مادر را دریابیم





کلمات کلیدی:

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
?بازدید امروز: (99) ، بازدید دیروز: (97) ، کل بازدیدها: (696170)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ