می گفت : تا وقتی دل از دنیا بیرون نکرده باشی همه ی کارهایت دنیایی است حتی اگر نمازشب بخوانی حتی اگر زاهد شب و صائم روز باشی اما اگر دل از دنیا بیرون کرده باشی حتی خوردنت حتی خوابیدنت می شود آن طور که خدا می خواهد.
تازه می فهمی خدا یعنی چه ! تازه طعم شیرین آسمانی شدن را می چشی ...
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک روز دیگر از عمرم گذشت . یک روزی که می شود گفت خیلی متفاوت تر از دیگر روزهای عمرم گذشت . خیلی وقت ها نمی توانستم به مطالعه هایم برسم و خیلی وقت ها اجزائی را که باید مرور می کردم از محفوظات ، نمی رسیدم با اینکه وقت داشتم اما انگار وقتم برکتی نداشت .
اما امروز هم به مطالعه ام رسیدم و هم مرور محفوظات . همیشه فکر می کردم خواب باعث این همه بی توفیقی است و نمی گذارد به آنچه می خواهم برسم و البته می شود گفت تا حدودی این حرف هم درست است و در بسیاری از مواقع ما گرفتار خواب های زیادمان هستیم . حضرت آیت الله بهجت(ره) نقل می کردند: زمانی که ما در کربلا بودیم ، آقا شیخ عبدالله مامقانی(ره) در قید حیات بودند و گفته می شد که ایشان شبانه روزی چهار ساعت می خوابد ، ولی در کتاب رجالش نوشته است : تألیف این کتاب سه سال طول کشید و من در این مدت ، شبانه روزی سه ساعت می خوابیدم! این ها اتمام حجت است برای کسانی که خیال می کنند که اگر خوابشان مقدار اندکی از هشت ساعت کم شود ، می میرند.
همین خواب های طولانی است که ما را از خیلی چیزها سلب توفیق می کند یکی از آنها نماز شب است . بطور مثال، اگر یک شب ، شبکه سه ، ساعت 2 نصف شب، فوتبال پخش کند و از طرفی 7 صبح فردا ، باید به اداره یا کلاس درس برویم ، با هر زحمتی هست ، فوتبال را از دست نمی دهیم حتی اگر 2 یا 3 ساعت از وقت خوابمان کم شود اما وقتی نوبت به نماز شب می رسد می گوییم ، خوابم اگر از 8 ساعت کم تر شود ، فلان بیماری را می گیرم و... و از آن فرار می کنیم.
آیت الله بهجت(ره) می فرمود : حاج آقا بزرگ تهرانی (ره) هم در وقت تألیف ، نشسته می خوابید ! ایشان مقید بودند که هر روز مقداری بنویسند ، حتی روزی که وفات کرده بود ، به یک پهلو تکیه داده و مقداری نوشته بود.آقایی نیز از پدرش نقل می کرد که سه سال نشسته می خوابیدم و در این مدت رختخواب خود را برای خواب باز نکردم.
علمای سابق این گونه عاشق ِ علم و عاشق عمل بودند . آیا این ها بدون محبت ممکن است؟ البته امکان دارد کسی از ناراحتی نخوابد ، اما آن کجا و راه محبت کجا که اصلا نمی گذارد محبّ آرام بگیرد.
همین است که فوتبال می شود همه چیزمان اما نماز و مناجات ، سنگین و سخت است . چون عشق مان را گم کرده ایم و عاشق چیزهای مجازی شده ایم .
از این قضیه هم که بگذریم می بینیم ، تنها مشکل ما خوابیدن های طولانی نیست بلکه گرفتار بیداری های خودمان هم هستیم . فکر می کردم خوابم زیاد است و طولانی اما غافل از زمان های بیداری خودم بودم. مرحوم علامه طباطبایی می فرمود: آنهایی که موفق نمی شوند به خاطر این نیست که زیاد می خوابند به خاطر این است که نمی توانند از بیداری هایشان استفاده کنند!
امروز ، سعی کردم از بیداری ام بهره بگیرم تا اینکه خدا توفیقی دهد و از خواب ، هم استفاده کنم چرا که تا وقتی ، بیداری ها را به پوچی می گذرانیم ، از خواب نمی توانیم بهره ای ببریم . تلویزیون را خاموش کردم . دیدم چقدر راحت می توانم مطالعه کنم. مرور محفوظاتم را انجام دادم چه بسا بیشتر از آنچه مد نظرم بود . در نهایت به این نتیجه رسیدم که تلویزیون و رسانه ها ، بیشترین فرصت بیداری ما آدمها را می گیرد بدون اینکه ما بفهمیم.
شهید آوینی می گفت: تلویزیون اکنون در جهان غرب(والبته در جهان شرق) روح انسان ها را تسخیر کرده و جایگزین همه مناسبات دیگری گشته است که می بایست وجود داشته باشند. مگر یک انسان تا کجا نیاز به تفریح دارد؟ چرا تلویزیون باید اجازه داشته باشد که همه ی ساعات فراغت انسان ها را پر کند؟
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم هایم را باز می کنم تا طعم حیات را دوباره با تمام وجودم حس کنم تا از این فرصت ، راهی بسازم برای رسیدن به مقصدم اما بی توجه از آن می گذرم . عادت کرده ام به این همه ناسپاسی ، جای تعجب نیست زیرا خاصیت وجودی ما آدمها است اینکه ، وقتی لطف بیشتری نصیب ما می شود ، خدا را که هیچ ، خودمان را هم گم می کنیم . به همین خاطر است که شب ها را بی حساب می گذرانیم و روزها را بی توجه .
خواب را قرار داد تا بفهماند که تو ، فرصتی دوباره پیدا کردی«هوالذی یتوفاکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی الی اجل مسمی» اما بیدار نمی شویم . ندای دلنشینش به دل ها می رسد اما از بس ، دلها تیره و تار است ، راه به جایی نمی برد
آوای خدا همیشه بر گوش دل است کو دل که دهد گوش به آوای خدا؟
باز هم غفلت ها را نادیده می گیرد و بیدارت می کند ، با همان غنچه ای که تازه طعم حیات را چشیده است و تو ، تنها ، جذب زیبایی او می شوی ولی بیدار نمی شوی. از کنار سیلی از جمعیت می گذری که جوانی را بر روی دستانشان ، به سمت جایگاه ابدیش سیر می دهند و عکس العمل تو خلاصه می شود در اینکه ، بیچاره ! جوان بود ! مادرش چه می کند با این داغ ! اما خودت را نمی بینی و بیدار نمی شوی تا از جوانیت بهره ای ببری.
حرکت می کنی و پیر مردی را با نگاهت ورانداز می کنی که پایی برای رفتن ندارد و حالی برای ماندن . دلت می سوزد برایش که تمام وجودش را درد گرفته است اما خبری از بیداری تو نیست. از خیابان عبور می کنی و سمت راستت را نمی بینی و ناخودآگاه ، او، پایت را به عقب می کشد و تو با حالتی مبهوت می گویی: فقط چند ثانیه با مرگ فاصله داشتم .... عمر ما انسانها ، به همین راحتی می گذرد و ما می مانیم با خسارتهایی که بر جای گذاشته ایم .
خودت را که هیچ ، چطور در مقابل بارگاه الهی ، پاسخ گوی ابر و باد و مه و خورشید و فلک می شوی که برای تو خرج شدند تا حرکت کنی و برسی؟ می خواهی بگویی فرصت نبود ؟ می خواهی بگویی راهنما نداشتم ؟ چه دلیلی برای این همه غفلت می توانی پیدا کنی ؟ زمین و آسمان را مسخر تو ساخت ، چرا حرکت نکردی ؟ و این است که امیر بیان می فرماید : «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا» مردم در خوابند ، زمانی بیدار می شوند که دیگر فرصتی نیست .
خدایا ! قبل از آنکه دیر شود ، ما را از این خواب سنگین ، بیدار کن تا ورشکسته از دنیا نرویم.
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه واجبات اصول زندگی یک مسلمان است یعنی تمام زندگیش را بر اساس واجبات الهی بنا می کند . اگر فلان کار را می کنم آیا به فلان واجب من ضربه نمی زند ؟ آیا نمازم بخاطر آن قضا نمیشود ؟ آیا روزه ام مشکل پیدا نمی کند؟ و در حقیقت ، فردی موفق است که برنامه ی زندگیش را بر پایه ی واجبات الهی بنا نهاده است ؛ حتی اگر بخاطر واجبی ، ضرر بزرگ مالی دید ، دلش آرام باشد و نلرزد.
شخصی آمد به محضر امام صادق(علیه السلام) و طلب استخاره کرد . حضرت جواب استخاره را گفتند و این شخص بر خلاف استخاره عمل کرد . پس از مدتی به محضر ِ امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد : یابن رسول الله ! استخاره ای که گرفتید ، جوابش بد بود اما به آن عمل کردم و به تجارت پرداختم و سود زیادی بدست آوردم . امام صادق (علیه السلام) فرمود : آیا در فلان منطقه ، بخاطر اینکه حساب و کتاب تجارتت را رسیدگی کنی ، دیروقت نخوابیدی و در نتیجه نماز صبحت قضا شد؟ عرض کرد بله . حضرت فرمود : ضرر این قضای نماز صبحت از فایده ی تجارتت بیشتر است.
چطور با این مسئله کنار بیاییم که بخاطر شب نشینی ها ، نماز صبحمان قضا شود ؟ حتی اگر آن شب نشینی ، مستحب باشد ، حتی اگر شب نیمه ی شعبان باشد یا اینکه بخاطر ولادت حضرت ، دست به هر کار ِ خلافی بزنیم به گمان اینکه آقا خوشحال می شوند.
کسانی که برنامه ی زندگیشان بر اساس ِ هوی و هوسشان می چرخد ، باکی ندارند که واجبی از آنها ترک شود یا به حرامی گرفتار شوند . ما آدمهای گرفتار ، آنقدر بی خیال شده ایم که نمی فهمیم از کجا ضربه می خوریم اما آنان که بر اساس ِ خواسته های الهی زندگی خود را می چرخانند ، حتی اگر نمازشب ِ مستحبی آنها ترک شود ، صبح تا شب اشک می ریزند و ناله می کنند که خدایا ! چه اشتباهی کردم ، کجا پایم را کج گذاشتم که این بلا به سرم آمد .
آن بزرگ می فرمود : اگر مثلا نماز صبح از ما فوت شود ، قضا شود هیچ باک نداریم ، غصه نمی خوریم ولی ده تومان ضرر به ما وارد شود غصه می خوریم و متأثریم . می خواهی بدانی ایمان داری یا نه ، ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری یا ده تومانت از بین برود.
اگر غصه ی واجبات را خوردیم و از محرمات دلمان لرزید یعنی منتظر خوبی بوده ایم و حضور او را خوب لمس می کنیم . دیگر نیازی نیست کوچه و خیابان را زینت ببندیم چرا که رسیده ایم به آنچه او می خواست و دلش را راضی کرده ایم در غیر این صورت ، هرچقدر هم پول خرج کنیم و کوچه و خیابان را زینت کنیم ، هرچقدر شیرینی و شربت پخش کنیم بی فایده است ...
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
حرکت کردیم به سمت حرم بانو تا از وجود با برکتش توشه ای بگیریم برای روزی نو. سلامی کردم و فاطمه را به ضریح بانو نزدیک کردم و گفتم : خانم جان ! از همین حالا تا بزرگ شدنش تا نهایت عمرش ، خودت تربیتش کن . البته این خواسته برای خودم هم بود ولی معصومیت نگاه فاطمه مرا به خودش جذب کرد . این معصومیت آنقدر دیدنی است که گاهی به همسرم می گویم : نگاه کن ! پاک ِ پاک است . هیچ گناهی نکرده . دلش پاک است و گناهی ، در آن جای نگرفته است . ای کاش تا پایان عمرش همین طور صاف و پاک بماند.
همه ی علاقه ی من به کودک به بخاطر همین معصومیتی است که خدا ارزانیش داشته است .گاهی اوقات خدا به خاطر همین معصومیت ، از عذاب بندگانش چشم می پوشد مثل قوم یونس پیامبر که بخاطر اشک های کودکانشان ، از عذاب قطعی الهی نجات پیدا کردند .
کودک از همان ابتدا زیر نظر تربیت الهی است اما ما آدمها راهش را کج می کنیم و به بیراهه می کشیم او را . چقدر زیباست اگر تا پایان عهد بندگیش در زیر سایه ی همین تربیت الهی بماند .
به همین خاطر دنبال راهی می گشتم تا از همین ابتدا پایه های تربیت الهی را در وجودش محکم کنم که به فکر حفظ قرآن کریم افتادم و در یادداشت ها نوشتم در صورتی که نبودم و فاطمه لب به سخن باز کرد ، به کلاس های حفظ قرآن راهنماییش کنید . راستش ، مسیر حفظ قرآن امن ترین راه برای هدایت کودک است چرا که همین حفظ قرآن بود که مرا به سمت طلبگی هدایت کرد .
از خیلی قبل تر ها ، تصمیم گرفته بودم برای حفظ خانواده ام از فتنه ها ، شب های جمعه ، توسلی داشته باشیم به سید الشهدا چرا که سفینه النجات است و چراغ هدایت خلق . دیده بودم که عده ای با همین توسلات ، خانواده شان را بیمه می کردند .
و چقدر زیبا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این دو مسیر تربیتی را از سالها قبل به انسانها نشان داده است در آنجا که فرمود : إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی
باشد تا به وسیله ی این دو ثقل اکبر ، خود و خانواده را از آتش غضب الهی در امان بداریم که فرمود : یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.