سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

آن طرف تر از دنیا!

ســین.میــــم دیدگاه

می گفت : تا وقتی دل از دنیا بیرون نکرده باشی همه ی کارهایت دنیایی است حتی اگر نمازشب بخوانی حتی اگر زاهد شب و صائم روز باشی اما اگر دل از دنیا بیرون کرده باشی حتی خوردنت حتی خوابیدنت می شود آن طور که خدا می خواهد.

تازه می فهمی خدا یعنی چه ! تازه طعم شیرین آسمانی شدن را می چشی ...


کلمات کلیدی:

یک روز بدون تلویزیون!

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

یک روز دیگر از عمرم گذشت . یک روزی که می شود گفت خیلی متفاوت تر از دیگر روزهای عمرم گذشت . خیلی وقت ها نمی توانستم به مطالعه هایم برسم و خیلی وقت ها اجزائی را که باید مرور می کردم از محفوظات ، نمی رسیدم با اینکه وقت داشتم اما انگار وقتم برکتی نداشت .

اما امروز هم به مطالعه ام رسیدم و هم مرور محفوظات . همیشه فکر می کردم خواب باعث این همه بی توفیقی است و نمی گذارد به آنچه می خواهم برسم و البته می شود گفت تا حدودی این حرف هم درست است و در بسیاری از مواقع ما گرفتار خواب های زیادمان هستیم . حضرت آیت الله بهجت(ره) نقل می کردند: زمانی که ما در کربلا بودیم ، آقا شیخ عبدالله مامقانی(ره) در قید حیات بودند و گفته می شد که ایشان شبانه روزی چهار ساعت می خوابد ، ولی در کتاب رجالش نوشته است : تألیف این کتاب سه سال طول کشید و من در این مدت ، شبانه روزی سه ساعت می خوابیدم! این ها اتمام حجت است برای کسانی که خیال می کنند که اگر خوابشان مقدار اندکی از هشت ساعت کم شود ، می میرند.

همین خواب های طولانی است که ما را از خیلی چیزها سلب توفیق می کند یکی از آنها نماز شب است . بطور مثال، اگر یک شب ، شبکه سه ، ساعت 2 نصف شب، فوتبال پخش کند و از طرفی 7 صبح فردا ، باید به اداره یا کلاس درس برویم ، با هر زحمتی هست ، فوتبال را از دست نمی دهیم حتی اگر 2 یا 3 ساعت از وقت خوابمان کم شود اما وقتی نوبت به نماز شب می رسد می گوییم ، خوابم اگر از 8 ساعت کم تر شود ، فلان بیماری را می گیرم و... و از آن فرار می کنیم.

آیت الله بهجت(ره) می فرمود : حاج آقا بزرگ تهرانی (ره) هم در وقت تألیف ، نشسته می خوابید ! ایشان مقید بودند که هر روز مقداری بنویسند ، حتی روزی که وفات کرده بود ، به یک پهلو تکیه داده و مقداری نوشته بود.آقایی نیز از پدرش نقل می کرد که سه سال نشسته می خوابیدم و در این مدت رختخواب خود را برای خواب باز نکردم.

علمای سابق این گونه عاشق ِ علم و عاشق عمل بودند . آیا این ها بدون محبت ممکن است؟ البته امکان دارد کسی از ناراحتی نخوابد ، اما آن کجا و راه محبت کجا که اصلا نمی گذارد محبّ آرام بگیرد.

همین است که فوتبال می شود همه چیزمان اما نماز و مناجات ، سنگین و سخت است . چون عشق مان را گم کرده ایم و عاشق چیزهای مجازی شده ایم .

از این قضیه هم که بگذریم می بینیم ، تنها مشکل ما خوابیدن های طولانی نیست بلکه گرفتار بیداری های خودمان هم هستیم . فکر می کردم خوابم زیاد است و طولانی اما غافل از زمان های بیداری خودم بودم. مرحوم علامه طباطبایی می فرمود: آنهایی که موفق نمی شوند به خاطر این نیست که زیاد می خوابند به خاطر این است که نمی توانند از بیداری هایشان استفاده کنند!

امروز ، سعی کردم از بیداری ام بهره بگیرم تا اینکه خدا توفیقی دهد و از خواب ، هم استفاده کنم چرا که تا وقتی ، بیداری ها را به پوچی می گذرانیم ، از خواب نمی توانیم بهره ای ببریم . تلویزیون را خاموش کردم . دیدم چقدر راحت می توانم مطالعه کنم. مرور محفوظاتم را انجام دادم چه بسا بیشتر از آنچه مد نظرم بود . در نهایت به این نتیجه رسیدم که تلویزیون و رسانه ها ، بیشترین فرصت بیداری ما آدمها را می گیرد بدون اینکه ما بفهمیم.

شهید آوینی می گفت: تلویزیون اکنون در جهان غرب(والبته در جهان شرق) روح انسان ها را تسخیر کرده و جایگزین همه مناسبات دیگری گشته است که می بایست وجود داشته باشند. مگر یک انسان تا کجا نیاز به تفریح دارد؟ چرا تلویزیون باید اجازه داشته باشد که همه ی ساعات فراغت انسان ها را پر کند؟  


کلمات کلیدی:

کو دل که دهد گوش به آوای خدا؟

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

چشم هایم را باز می کنم تا طعم حیات را دوباره با تمام وجودم حس کنم تا از این فرصت ، راهی بسازم برای رسیدن به مقصدم اما بی توجه از آن می گذرم . عادت کرده ام به این همه ناسپاسی ، جای تعجب نیست زیرا خاصیت وجودی ما آدمها است اینکه ، وقتی لطف بیشتری نصیب ما می شود ، خدا را که هیچ ، خودمان را هم گم می کنیم . به همین خاطر است که شب ها را بی حساب می گذرانیم و روزها را بی توجه .

خواب را قرار داد تا بفهماند که تو ، فرصتی دوباره پیدا کردی«هوالذی یتوفاکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی الی  اجل مسمی» اما بیدار نمی شویم . ندای دلنشینش به دل ها می رسد اما از بس ، دلها  تیره و تار است ، راه به جایی نمی برد

آوای خدا همیشه بر گوش دل است                  کو دل که دهد گوش به آوای خدا؟

باز هم غفلت ها را نادیده می گیرد و بیدارت می کند ، با همان غنچه ای که تازه طعم حیات را چشیده است و تو ، تنها ، جذب زیبایی او می شوی ولی بیدار نمی شوی. از کنار سیلی از جمعیت می گذری که جوانی را بر روی دستانشان ، به سمت جایگاه ابدیش سیر می دهند و عکس العمل تو خلاصه می شود در اینکه ، بیچاره ! جوان بود ! مادرش چه می کند با این داغ ! اما خودت را نمی بینی و بیدار نمی شوی تا از جوانیت بهره ای ببری.

حرکت می کنی و پیر مردی را با نگاهت ورانداز می کنی که پایی برای رفتن ندارد و حالی برای ماندن . دلت می سوزد برایش که تمام وجودش را درد گرفته است اما خبری از بیداری تو نیست. از خیابان عبور می کنی و سمت راستت را نمی بینی و ناخودآگاه ، او، پایت را به عقب می کشد و تو با حالتی مبهوت می گویی: فقط چند ثانیه با مرگ فاصله داشتم .... عمر ما انسانها ، به همین راحتی می گذرد و ما می مانیم با خسارتهایی که بر جای گذاشته ایم .

خودت را که هیچ ، چطور در مقابل بارگاه الهی ، پاسخ گوی ابر و باد و مه و خورشید و فلک می شوی که برای تو خرج شدند تا حرکت کنی و برسی؟ می خواهی بگویی فرصت نبود ؟ می خواهی بگویی راهنما نداشتم ؟ چه دلیلی برای این همه غفلت می توانی پیدا کنی ؟ زمین و آسمان را مسخر تو ساخت ، چرا حرکت نکردی ؟  و این است که امیر بیان می فرماید : «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا» مردم در خوابند ، زمانی بیدار می شوند که دیگر فرصتی نیست .

خدایا ! قبل از آنکه دیر شود ، ما را از این خواب سنگین ، بیدار کن تا ورشکسته از دنیا نرویم. 


کلمات کلیدی:

اصول زندگی آدمها

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه واجبات اصول زندگی یک مسلمان است یعنی تمام زندگیش را بر اساس واجبات الهی بنا می کند . اگر فلان کار را می کنم آیا به فلان واجب من ضربه نمی زند ؟ آیا نمازم بخاطر آن قضا نمیشود ؟ آیا روزه ام مشکل پیدا نمی کند؟ و در حقیقت ، فردی موفق است که برنامه ی زندگیش را بر پایه ی واجبات الهی بنا نهاده است ؛ حتی اگر بخاطر واجبی ، ضرر بزرگ مالی دید ، دلش آرام باشد و نلرزد.

شخصی آمد به محضر امام صادق(علیه السلام) و طلب استخاره کرد . حضرت جواب استخاره را گفتند و این شخص بر خلاف استخاره عمل کرد . پس از مدتی به محضر ِ امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد : یابن رسول الله ! استخاره ای که گرفتید ، جوابش بد بود اما به آن عمل کردم و به تجارت پرداختم و سود زیادی بدست آوردم . امام صادق (علیه السلام) فرمود : آیا در فلان منطقه ، بخاطر اینکه حساب و کتاب تجارتت را رسیدگی کنی ، دیروقت نخوابیدی و در نتیجه نماز صبحت قضا شد؟ عرض کرد بله . حضرت فرمود : ضرر این قضای نماز صبحت از فایده ی تجارتت بیشتر است.

چطور با این مسئله کنار بیاییم که بخاطر شب نشینی ها ، نماز صبحمان قضا شود ؟ حتی اگر آن شب نشینی ، مستحب باشد ، حتی اگر شب نیمه ی شعبان باشد یا اینکه بخاطر ولادت حضرت ، دست به هر کار ِ خلافی بزنیم به گمان اینکه آقا خوشحال می شوند.

کسانی که برنامه ی زندگیشان بر اساس ِ هوی و هوسشان می چرخد ، باکی ندارند که واجبی از آنها ترک شود یا به حرامی گرفتار شوند . ما آدمهای گرفتار ، آنقدر بی خیال شده ایم که نمی فهمیم از کجا ضربه می خوریم اما آنان که بر اساس ِ خواسته های الهی زندگی خود را می چرخانند ، حتی اگر نمازشب ِ مستحبی آنها ترک شود ، صبح تا شب اشک می ریزند و ناله می کنند که خدایا ! چه اشتباهی کردم ، کجا پایم را کج گذاشتم که این بلا به سرم آمد .

آن بزرگ می فرمود : اگر مثلا نماز صبح از ما فوت شود ، قضا شود هیچ باک نداریم ، غصه نمی خوریم ولی ده تومان ضرر به ما وارد شود غصه می خوریم و متأثریم . می خواهی بدانی ایمان داری یا نه ، ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری یا ده تومانت از بین برود.

اگر غصه ی واجبات را خوردیم و از محرمات دلمان لرزید یعنی منتظر خوبی بوده ایم و حضور او را خوب لمس می کنیم . دیگر نیازی نیست کوچه و خیابان را زینت ببندیم چرا که رسیده ایم به آنچه او می خواست و دلش را راضی کرده ایم  در غیر این صورت ، هرچقدر هم پول خرج کنیم و کوچه و خیابان را زینت کنیم ، هرچقدر شیرینی و شربت پخش کنیم بی فایده است ... 


کلمات کلیدی:

تربیت الهی

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

حرکت کردیم به سمت حرم بانو تا از وجود با برکتش توشه ای بگیریم برای روزی نو. سلامی کردم و فاطمه را به ضریح بانو نزدیک کردم و گفتم : خانم جان ! از همین حالا تا بزرگ شدنش تا نهایت عمرش ، خودت تربیتش کن . البته این خواسته برای خودم هم بود ولی معصومیت نگاه فاطمه مرا به خودش جذب کرد . این معصومیت آنقدر دیدنی است که گاهی به همسرم می گویم : نگاه کن ! پاک ِ پاک است . هیچ گناهی نکرده . دلش پاک است و گناهی ، در آن جای نگرفته است . ای کاش تا پایان عمرش همین طور صاف و پاک بماند.

همه ی علاقه ی من به کودک به بخاطر همین معصومیتی است که خدا ارزانیش داشته است .گاهی اوقات خدا به خاطر همین معصومیت ، از عذاب بندگانش چشم می پوشد مثل قوم یونس پیامبر که بخاطر اشک های کودکانشان ، از عذاب قطعی الهی نجات پیدا کردند .

کودک از همان ابتدا زیر نظر تربیت الهی است اما ما آدمها راهش را کج می کنیم و به بیراهه می کشیم او را . چقدر زیباست اگر تا پایان عهد بندگیش در زیر سایه ی همین تربیت الهی بماند .

به همین خاطر دنبال راهی می گشتم تا از همین ابتدا پایه های تربیت الهی را در وجودش محکم کنم که به فکر حفظ قرآن کریم افتادم و در یادداشت ها نوشتم در صورتی که نبودم و فاطمه لب به سخن باز کرد ، به کلاس های حفظ قرآن راهنماییش کنید . راستش ، مسیر حفظ قرآن امن ترین راه برای هدایت کودک است چرا که همین حفظ قرآن بود که مرا به سمت طلبگی هدایت کرد .

از خیلی قبل تر ها ، تصمیم گرفته بودم برای حفظ خانواده ام از فتنه ها ، شب های جمعه ، توسلی داشته باشیم به سید الشهدا چرا که سفینه النجات است و چراغ هدایت خلق . دیده بودم که عده ای با همین توسلات ، خانواده شان را بیمه می کردند .

و چقدر زیبا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این دو مسیر تربیتی را از سالها قبل به انسانها نشان داده است در آنجا که فرمود : إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی

باشد تا به وسیله ی این دو ثقل اکبر ، خود و خانواده را از آتش غضب الهی در امان بداریم که فرمود : یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا 


کلمات کلیدی:

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
?بازدید امروز: (17) ، بازدید دیروز: (85) ، کل بازدیدها: (708131)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ