ظاهر بعضی از آدمها همچون مردابی است زیبا و دل انگیز با گل هایی با صفا و صدای قورباغه ها ، که این طبیعت را زیبا تر می کند . هر کسی از این طبیعت زیبا لذت می برد ؛ حتی بعضی ، عکس یادگاری هم می گیرند.
کافی است کمی باطن این مرداب زیبا را لمس کنیم و تکانی بدهیم ، چه می ماند از این طبیعت زیبا ، بجز بوی گند و لجن زار...
نگاه کن به خودت و ظاهر و باطنت ، آیا تو اینگونه نیستی؟
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
دلش خوش بود به ساعتش ؛ همان ساعتی که هر شب ، رأس ساعت معینی ، برای نماز شب بیدارش می کرد . فکر می کرد با این نماز شب ها ، حتما عاقبت بخیر می شود .
روزگار طلبگی اش به کام بود تا اینکه وقت رفتنش رسید . بارش را بسته و آماده ی آمدن ملک الموت شد . حالش که تغییر کرد و رو به موت شد ، اطرافیانش شروع کردند به تلقین او ، بگو : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله .... اما او دلش جایی دیگر بود.
مدام صدا می زد : نزن ، نمی گویم ...اطرافیان ، مات و مبهوت مانده بودند که دیدند ، حاج آقا حالش خوب شد . انگار خدا دوباره به او فرصت داد تا اعمالش را زیر و رو کند . سرش را برگرداند و گفت : ساعتم را بیاورید ! ساعتش را آوردند همان ساعتی که وسیله بود برای رسیدن به محبوب . سنگی برداشت و ساعت را شکست.
وقتی از او توضیح خواستند ، گفت : از آن جایی که هرشب با صدای زنگ این ساعت از خواب بر می خواستم و با خدا مناجات می کردم ، سخت وابسته اش شده بودم تا اینکه لحظه ی احتضار ، ساعتم ، زیر سنگ شیطان بود و می گفت : اگر شهادتین بگویی ، می شکنم !
حواست به خودت نیست ، زیر لب زمزمه می کنی : من که بار خودم را بسته ام ، دیگر چرا نگران باشم؟ خیلی وقت ها در توهم بسر می بریم و فکر می کنیم آماده ایم در حالی که کوله باری از دلبستگی ها روی دوشمان سنگینی می کند .
کافی است کمی از وقت به باد رفته مان را صرف خودمان کنیم همان وقتی که پای گوشی و تبلت و کامپیوتر صرف می کنیم تا بفهمیم به چه چیزهایی وابسته ایم ! دوروبرت را نگاه کن ، چشمت می خورد به آدم هایی که طبیعت آن ها را تسخیر کرده است . یکی ، تمام دنیایش می شود ، اینترنت . یکی دار و ندارش را صرف گوشی و تبلتش می کند . یکی وابسته است به خانه و ماشین .
فکر می کنیم دوستی دنیا ، یعنی داشتن خانه و ماشین و ... در حالی که این طور نیست. دنیا دوستی ، چیزی خارج از دل من نیست . دنیا دوستی یعنی خودم را وقف چیزهایی کنم که آمده اند تا وقف من شوند(الم تر ان الله سخر لکم ما فی الارض...)
همسفر ! فکر می کنی در این عالم هستی ، همه چیز را مسخر خودت کرده ای یا خودت تسخیر شدی ؟ تسخیر چه چیزهایی ؟ گوشی موبایل؟ اینترنت ؟ خانه ؟ ماشین؟...
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر کن مخاطبش خودم هستم اما حرفش ، حرف حساب است که خوب است تو هم بشنوی . اگرچه می ترسی از امر به معروف و نهی از منکر کردن که البته ترسیدن بد نیست چرا که موسای کلیم هم وقتی چشمش به مارهای ساختگی ساحران افتاد ، ترسید " فاوجس فی نفسه خیفة موسی" اما خودش را نباخت و با یک تلنگر الهی بیدار شد ، متوقف نشد بلکه حرکت کرد " الق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا"
آنجا که دستور داشت همراه برادرش ، فرعون طاغی را هدایت کند ، از افراط و طغیان او ترسید و گفت : "ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا او ان یطغی" اما با یک جمله ، دلش گرم شد و حرکت کرد؛ همان جمله ای که دل هر مضطربی را آرام می کند " قال لا تخافا اننی معکما اسمع و اری" نترسید که من با شما هستم ، می شنوم و می بینم.
وقتی تو به وظیفه ات ( هرچه می خواهد باشد) عمل کنی و قیام کنی در مسیر الله ، حتی " مثنی و فرادی" او دستت را می گیرد و تو را بالا می برد. همان جایی که فکر می کنی تنهایی و ترس از اطرافیانت داری ، اگر برای او قیام کنی ، پیروز می شوی .
هرگاه ترسیدی و احساس شکست به تو دست داد و فکر کردی اگر دستت را بلند کنی ، دستهایی تو را پایین می کشند به این فکر کن "یدالله فوق ایدیهم " تو با انجام وظیفه ات ، خودت را متصل می کنی به یدالله و می شوی فوق ایدیهم.
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما انسانها در کارهای دنیایی خودمان ،همیشه برای کم کاری ها و خرابکاری ها،توجیه و بهانه ای داریم. اما در کم کاری ها و خرابکاری های اخروی ، درب های توجیه و بهانه ، به روی ما بسته است بخاطر اینکه همه ی حجت هایش را نشانمان داد تا بیگدار به آب نزنیم .
برای آنان که غرق در شهوت ها و هوس های خودشان هستند ، یوسف را نشان داد که با کمال زیبایی ، دامنش را به گناه آلوده نکرد و تا آنجا اوج گرفت که شد عزیز مصر .
برای آنان که از فقر و نداری ناله می کنند و دست به کار نمی شوند ، آیت الله سید نعمت الله جزائری را نشان داد که با وجود فقر و نیازش ، درسش را در نور ماه می خواند و شانه از زیر بار مسئولیت ها خالی نمی کرد.
برای آنان که از کمبود حافظه و سن زیاد ناله می کنند و راه نمی افتند ، ملا صالح مازندرانی را نشان داد که حتی اسم فرزندانش را فراموش می کرد و در سن چهل سالگی شروع به آموختن حروف الفبا کرد و تا آنجا اوج گرفت که شرح اصول کافی اش بهترین شرح ها شد و یکی از یادگارانش آیت الله بروجردی است.
برای آنان که زبان و چشم شان در اختیارشان نیست و هر حرفی را می زنند و هر چیزی را می بینند ، میرزا رحیم آقا ارباب را نشان داد که تمام ادعایش در زندگی دو چیز بود : در تمام عمر نه غیبت گفتم و نه غیبتی شنیدم . در تمام عمر یک نگاه حرام نکردم و یقین داشت در قیامت ، در هر موقفی او را مواخذه کنند ، در موقف زبان نمی توانند او را نگه دارند .
و در پایان برای ما که اسم شیعه بودن را یدک می کشیم و آرزوی زیارت و ملاقات امام زمان(ارواحنا فداه) را داریم اما قدمی بر نمی داریم ، سید عبدالکریم کفاش را نشان داد که هر هفته امام زمان ، مهمان حجره ی کفاشی اش می شد و تا آنجا دلش را شیفته ی امام زمانش کرده بود که می گفت : اگر یک هفته بگذرد و امام زمان را نبینم ، می میرم..
کلمات کلیدی:
اگرچه فرار کردن همیشه مذموم و بد محسوب می شد اما من همیشه فراری بودم فراری که مقدس است و آدمی را بالا می برد . فراری که ذلت نیست بلکه عزت است . فراری که عین پیروزی است نه شکست . فراری که آن قدر مقدس است که هر کسی می تواند از آن استفاده کند و اوج بگیرد .
وقتی نگاهی به دور و برت بیندازی ، خودت و اطرافیانت را در بند اسارت می بینی ؛اسارت در بند بلا و مصیبت ؛ اسارت در بند خواسته ها و خواهش های نفسانی و شیطانی ؛ اسارت در بند غم ها و غصه های روزگار .
چاره ای نداری جز اینکه ، پناهگاهی امن و آرام پیدا کنی و فرار کنی ، تا دل بی قرارت آرام شود ؛ پناهگاهی که پُر باشد از عشق و مهر و ملک و سیطره تا در پناه او آرامشت را دوباره بیابی.
چه پناهگاهی را مملو از این صفات می بینی جز محبوب و معبود هستی؟ پس با تمام وجودت به سمت او فرار کن تا از شر بلا ها و شیطنت ها و غم ها در امان بمانی.
حال ، خودت قضاوت کن ، چقدر مقدس است این فرار ؟
فرازی از مناجات شعبانیه : فقد هربت الیک و وقفت بین یدیک
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.