سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

من ، عاشق تو شده ام!

ســین.میــــم دیدگاه

هنوز هم فقر مرا بسوی تو سیر می دهد...

هنوز نیاز دارم که تو را صدا بزنم....

هنوز هم لحظه لحظه با بغض و آه صدایت می زنم...

تمام وجودم یک صدا این را زمزمه می کند...

نمی خواهم بی نیاز از تو باشم...

نمی خواهم عشق ِ تو از رگ های وجودم بیرون شود...

هوا سرد است....

هوای دلم را می گویم...

سرد شده ، دوست ندارم

میخواهم هوای دلم گرم باشد...

گرم گرم....از گرمای عشق تو

عشقی که هر لحظه اضطراب ِ از دست دادنش را داشته باشم...

عشقی که اشک را هر لحظه در چشم هایم حلقه زند...

چقدر زیباست ، من عاشق تو شده أم

وقتی در ذهن خود ، حرف از تو می زنم چقدر خوشحالم که تو را دارم...

اما وقتی به این فکر می کنم که با گناهی از تو دور شوم، اشکم جاری می شود...

نمی خواهم، نمی خواهم لذت گناهی را که عشق تو را از دلم جدا کند...

+مخاطب خاص داره خود ِ خدا :)



کلمات کلیدی: دل نوشته، دست نوشته، عشق به خدا، حرف های خودمونی با خدا، من و خدا

شور حضور تو

ســین.میــــم دیدگاه

 

 

می دانم همیشه حواست به من هست ، به من ضعیف و ناتوان که اگر یک لحظه نگاهت را از من بگیری در سیاهی و ظلمت می افتم و می میرم.

دلم به همین نگاهت ، به همین همراهیت خوش است . اصلا من که هیچ ندارم ولی حاضرم تمام بود و نبودم را بدهم تا همین یک نگاهت را از دست ندهم.

چه حس خوبی دارم وقتی به عظمت و عنایت و رحمتت فکر می کنم. و چقدر شرمنده می شوم وقتی این همه لطف و مهرت را در حق خودم می بینم.

حس می کنم تمام هستی در دستان کوچکم هست و تو این همه را به من هدیه دادی . آه خدای من چقدر شیرین است این با تو بودن.

تو را به آنچه دوست داری قسمت می دهم ، دستهای کوچکم را از دامانت جدا مکن و راهم را همیشه بسوی خودت هموار کن.

راستی که گریه فقط برای غم و غصه نیست ، گریه ی برای درک شیرینی یک مفهوم و برای لذت حضور تو زیباتر است . آری حاضرم شب تا به صبح اشک بریزم و این چشمهای پر از التهاب را برای تو بارانی کنم.

جدایم مکن که ، این عشق و شور را دوست دارم . دوست دارم سر به سجده نهم و این نعمتت را بارها و بارها شکر کنم و اشک ِ شکر بریزم .

آه خدای من ، لا تکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا 

 


کلمات کلیدی: دل نوشته، لطف الهی، رحمت الهی، مناجات نامه، درد دل، آسمانی، بارانی، سوز و اشک، اشک

شاید نمانده توانی که جان دهم

ســین.میــــم دیدگاه

هنوز دلم تنگ نگاهی است که نمیدانم کی نصیبم می شود 
هنوز صبر می کنم 
هنوز جمعه ها را می شمارم تا به آخرین جمعه ی انتظارت برسم
هنوز دلم را تسلی می دهم 
تسلی دردی که عمری است مرا از پای انداخته است .
من تسلی نمی خواهم
من فقط تو را می خواهم
می دانم ! می دانم که آسمان بدتر از من ندیده است
می دانم که حضورم حجاب ظهورت شده است
من اگر دلی دارم سیاه تر از شب تار
اگر وجودم تیره و تار است
اگر دردهایم بی شمار است
می نشینم ! می نشینم تا تو بیایی و عشق را در وجودم زنده کنی
تو که بیایی غروب من دوباره صبح می شود
تو که بیایی شب زنده داری هایم رنگ می گیرد و نور وجه اللهی تو را می گیرد
من تو را می خواهم
تنها تویی که درد این غربت هزار و چندصدساله را درمان می کنی
آقا !
دیگر تحمل این آسمان غم را ندارم
دیگر نمانده توانی که صبر کنم
آقا !
تو هم غریبی و خسته از این زمین
من هم دگر بریده ام از این همه گناه
دیگر دلم بهانه ی ماندن نمی کند
شاید دگر نمانده توانی که جان کند
فقط
این را بدان که :
هر وقت این دلم ز زمین و  زمینیان خسته می شود
در گوشه ی دلم زمزمه ام یک کلام هست  :
درد ما جز به ظـــــهورش مداوا نشود


کلمات کلیدی: شعر، انتظار، دل نوشته

آسمانی

ســین.میــــم دیدگاه

دلتنگ یک حضور دوباه ام .
شهدا !سرمایه های ما بر باد رفته. دلهای ما آشفته شده و دردهای ما از هستی هم گذشته است.
شهدا!حضور ما بی حضورتان هیچ است و جز حسرت و اندوه هیچ ندارد. ما را در این خرابه ی دنیا خطاب کنید.
شهدا! ما شیفته ی دنیایی شدیم که شما با شتاب از آن فرار می کردید. همان دنیایی که فریبش را شناختید و نگذاشتید به دامش بیفتید.
شهدا! حال ، ما ماندیم با کوله باری از گناه و بیچارگی. باز گردید ای آسمان نشینان ،ای دریا دلان که درد ما دردی است که تنها با هدفتان و حضورتان مداوا خواهد شد.
شهدا!دنیای حرام ما،دنیایی که شما ساختید و حلالش کردید؛حال ،حرام شده است و جای زندگی ما را تنگ کرده است.
چقدر دلتنگ حضور در قتلگاهتان هستم .


کلمات کلیدی: شهدا، دل نوشته

دل نوشته ای زیبا در مورد حجاب

فاطمه خانم دیدگاه

سلام به دوستایی که به ما سر میزنن،
چند روزی بود که یه سولی ذهن من و هم کلاسی هامو مشغول کرده بود...
در واقع سوالی بود که بار ها و بارها اساتید و ...برامون گفته بودن،اما نمی تونستم جوابی براش پیدا کنم...
حالا به لطف خدا تونستم قالب حرفامو پیدا کنم و براتون به نمایش بذارم..

سوال این بود که چرا پسرانی که خود خبط و خطا دارن،دخترانی را برای ازدواج انتخاب میکنن که از نظر خودشان پاک ترین و معصوم ترین دختر است!!!!
پس به ادامه مطلب برو تا داستان رو از زبان یکی از اساتید بشنوید...

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی: زن، دل نوشته، حجاب

   1   2   3   4      >
?بازدید امروز: (7) ، بازدید دیروز: (14) ، کل بازدیدها: (707238)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ