بسم الله الرحمن الرحیم
فأعبدنی و أقم الصلاة لذکری . ای موسی مرا بپرست و نماز را بپا دار برای ذکر من.
با این پیام آسمانی به ما فهماندی که نماز ذکری از اذکار توست و بندگانت را به یاد تو می اندازد.
همان نمازی که با کسالت وجود من همراه هست اما خودت فرمودی : هرچه که ذکری از تو داشته باشد سعادت و آرامش بندگانت را به همراه دارد. الا بذکرالله تطمئن القلوب . با ذکر و یاد خداست که دلها به اطمینان و آرامش می رسد.
این پیام آسمانی می رساند که نماز ، نمازی که یاد و ذکر خداست قلب ها را به آرامش می رساند . اما کوتاهی و بی توجهی به ذکر و یاد الهی که یکی از مصداقهایش نماز است ؛ باعث می شود زندگی دنیا در بیچارگی و بدبختی سپری شود که این فرموده ی خود اوست :
من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی . هر کس از یاد من روی گرداند ، پس همانا برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور می کنیم .
این نماز است که کم توجهی به آن همان اعراض و روی گردانی از یاد توست و این بیچارگی و سختی در نیا و آن هم کور محشور شدن در صحرای محشر.
سلام
تا حالا چند بار پیش امده که وقتی پای تلویزیون هستی، وسط یه برنامه ای که خیلی دوستش داری، و دل تو دلت نیست که ببینی بعدش چی میشه..یهو زیرنویس میاد: پیام های بازرگانی10 دقیقه؟
حالا بعد از کلی اوف و کف که چرا برنامه رو قطع کردید، ببینید که داره این میان برنامه رو نشون میده:
کلمات کلیدی: قرآن کریم، احترام به پدر و مادر
بسم الله الرحمن الرحیم
ن و القلم و ما یسطرون . نون . قسم به قلم و آنچه می نویسند.
راستی قلم را یک چیز مقدس آفریدی و تقدسش همین بس که که بپایش قسم خوردی و نوشته هایش را هم .
نوشته هایی که گاهی الهی است و برکت قلم را زیاده می کند و عمر نوشته را جاودانه .
و نوشته هایی که ذکری از تو در آنها نیست . راستی که دیده ام در طول تاریخ نوشته هایی که نماندند و تنها بخاطر این نماندند که جلوه ی تو در سربرگ آن نقش نداشت.
دیگر عادت کرده ام به ذکر نام تو ؛ نامی که با بسم الله شروع می کنم و چقدر این شروع زیبا و دلنشین است . شاید تابحال خودم هم باورم نمی شد که اگر در سر خط اول برگه ام نام تو را نقش کنم ، کلمات را تو در ذهنم به حرکت می اندازی و به شور می آوری کلماتی که شاید و حتما بدون ذکر تو سالها در ذهنم خطور نمی کرد.
اما دیگر رسیده ام به اینکه اگر نام تو را ننویسم ساعتها فکر و خیال مرا به نتیجه ای نمی رساند و در کوچه های حیرت مرا می چرخاند.
پس ای نهایت آرزوی دلهای شیدا ؛ کاری بکن که سر خط اول زندگی ما نام تو نقش ببندد تا الفبای زندگیمان را خود به حرکت در آوری و در نظام هستی بچرخش اندازی .
آمین یارب العالمین
91/4/9
یا ایها المزمل قم اللیل إلا قلیلا . چقدر این ندای تو دلم را تکان می دهد . ای جامه بخود پیچیده ؛ شب را جز اندکی به پا خیز . نمی دانم چگونه و چرا مرا مجذوب خود می کند ؟!
می دانم که تمام حرف هایش خلاصه می شود در خلوت حبیب و محبوب. می دانم که قم اللیل در خود رازی از عشق بازی عاشق و معشوق دارد. و می دانم که هیچ چیز دردم را تسکین نمی دهد جز همین خلوتهای شبانه. .
در سکوت این شبهای تار که إن ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا. برخاستن و ملاقاتش با تو بر صبر و عزت ما می افزاید .
یادم هست که به موسی بن عمران چگونه رازی نهفته را باز کردی : ای موسی ،دروغ می گوید کسی که خیال می کند مرا دوست دارد ولی هنگامی که شب فرا رسد ، به جای گفتگو با من به خواب می رود .
آری این من هستم که با شرمساری باید در درگاه تو ، تویی که مشتاق زیارت ما بیچارگان هستی بیایم و از همه چیز خود توبه کنم تا درک آن پیام شبانه ات را در جانم جاری کنی .
سحر را قرار دادی برای تسکین دردها و غصه های رسولت . نه تنها رسولت که همه ی هستی با خلوت تو به آرامش می رسند. غصه ها و دردهای من نیز جز با تو ؛ آرام نمی گیرد. راستی که هنوز حلاوت و شیرینی خلوت و مناجاتت در این دل کوچکم جای نگرفته است که اگر جای می گرفت هیچ گاه خلوتت را به غفلتم نمی فروختم.
الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا. کیست که لذت و طعم خلوتت را بچشد و تو را رها کند .
من ذاالذی أنس بقربک فأبتغی عنک حولا .
بار خدایا ! ای تنها محبوب عاشقان شب زنده دار دلهای ما خفتگان را واله و حیران ذکر و یادت کن . الهی و الهمنی ولها بذکرک إلی ذکرک
کلمات کلیدی: قرآن کریم، مناجات و دعا، شب زنده داری
بافتی و بافتی تا اینکه اندازه ی این وجود فانی ام شد.
لباسی برازنده ی وجودم که خود بارها به خوبی آن اقرار کردی ولباس التقوی ذلک خیر؛ آری زیباترین لباس زندگیم ، لباسی است که تو دوختی . لباسی که خیاطش خودت بودی .میدانم که آرامش دو گیتی را در پوشش این لباس قرار دادی.
اما ؛ الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی ؛ ندیدم و در خطاها غرق شدم . ندیدم و لباس تقوا را از تنم کشیدند و این خطاها بودند که لباس ذلت را بر تنم دوختند. نمی خواستم اما آمده ام تا اقرار کنم. ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی ...
من کجا و ندای ملکوتی تو ؛ عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی ! یعنی به این وجودی که ذلتها رهایش نمی کنند اینقدر لطف داری که می خواهی در آستان خودت راهم دهی و مرا همچون خودت کنی ؟
این یعنی همه چیز ، یعنی هنوز که هنوز است به شکوفا شدنم امید داری یعنی هنوز هم امید هست تا باز گردم و تو ندای فتبارک الله احسن الخالقین را سر دهی
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.