سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

جلوه ی انسان کامل

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از حرفها و حدیث ها میرسم به انسان ، انسان کامل ، انسانی که نمونه است . انسانی که روحش به بالاترین نقطه ی عروج دست یافته است. برای پیشرفت و تعالی انسان ، شناختن این انسان راه را باز می کند و هموار. انسان کامل انسانی است که افعال و اعمال وجودش با قرآن این کتاب رحمت مأنوس است و با کلام امام همراه . نه پیشی می گیرد و نه عقب می ماند.

در حقیقت انسان کامل وجود مبارک حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیر(سلام الله علیه) و اهل بیت مکرم حضرت رسول(علیهم صلوات الله) هستند که اساس زندگیشان با برنامه ی الهی منطبق است.

وقتی من این انسان کامل را ، این علی(علیه السلام) را شناختم ، شناختی که به اسم و مشخصات شناسنامه ای ختم نمی شود ، راهش را پیدا می کنم و می فهمم . رسیدن به نقطه ی اوج امیر مومنان (صلوات الله علیه) کاری نیست که هر کسی از عهده ی آن بر آید اما همراه علی(صلوات الله علیه)  شدن برای انسانی که به حقیقت علی(صلوات الله علیه)  دست یافته است و علی(صلوات الله علیه)  را با صفات و اعمال و افعالش شناخته است کار دشواری نیست.

این انسان با این شناخت ، خودْ حرکت می کند و ساکن نمی شود که معرفت علی(صلوات الله علیه)  خودْ او را حرکت می دهد . اینجاست که شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  هم معلوم می شود . شیعه و کسی که ادعای شیعه بودن دارد ،‌ راهی دارد به این عظمت . شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  باید با علی(صلوات الله علیه)  همراه شود 


کلمات کلیدی: فضیلت های انسانی، حضرت علی(ع)، معرفت، خودشناسی، شیعیان، دست نوشت، یادداشت ها

لحظه های پوچ

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام . این نوشته صرفا جهت اطلاع ِ نَفْسهایی است که عمری سر در لاک غفلت کرده اند  و آیات و نداهای رحمانی هنوز بیدارشان نکرده است. از جمله ی آن نفس ها این وجود حقیر است. و اما وقتی ساعتها و روزها را آرام به بهای هیچ و پوچ می فروشیم تازه به حقارت خودمان پی می بریم. وقتی لذت زندگیمان تنها شمارش آمار وبلاگ هست ، وقتی هدف از زنده بودن و زندگی کردن تنها بودن است و بودن ، نه شدن ؛ وقتی ثانیه ها ، ساعتها و روزها هیچ فرقی برایمان ندارد؛ تازه می فهمیم از این خانه ی وسیع و گسترده ی وجود ، تنها اکتفا به مستراحش کرده ایم و بس.

راستی ارزش ما این است ؟؟؟ این است آن عظمت انسانی که خدا در عظمتش فرمود : فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخَالِقین؟؟؟نه ، هستی بزرگتر از این یافته های من است و انسان پس از هزاران سال هنوز که هنوز است ناشناخته است. ارزش فرصت ها و زمان هایی را که با طلا هم نمی توان بدست آورد را ندانستیم و شاید تا آخر نخواهیم دانست. حرفهای من به این سطرها خلاصه نمی شود که هستی و وجودی با این عظمت هیچ گاه به ارزش خود پی نخواهد برد.

علی(علیه السلام) با اینکه لحظه لحظه و تمام سرمایه های خود را به کار انداخت اما در آخر فریاد :‌آه مِن قِلَّةِ الزَاد و بُعدِ الطَّریق سر داد و از هستی گذشت. او علی بود که داغ کم و اندک بودن توشه زجرش می داد و این مائیم که عمر محدود خود را محدود ِ محدودها کرده ایم و نه تنها غصه ای نداریم که خوشحالیم از حال خود . خوشحالیم از اینکه خودمان را داده ایم و چند بارک الله و چند تا خانه و چندتا ماشین و چند تا فلان و فلان گرفته ایم و فرار هم می کنیم که نکند طرف معامله را بهم بزند.

این خریدارها از دلم گرفته تا دل مردم تا جلوه های دنیا و وسوسه های دشمن همه شان پیسی گرفته اند و چیزی ندارند . مرا زیاد نمی کنند ، خودشان زیاد می شوند و از من می ربایند و شاهکارشان اینکه فکر و محاسبه ی من را چنان مشغول کرده اند که نمی فهمم چقدر بوده ام و چقدر باخته ام. خلاصه ی کلام اینکه غافلیم ؛ غافل از اینکه اینها قیمت یک لحظه ی ما نیست. چی می گویم ! نه اینها که تمام الماس ها و نفت ها و طلاها و نقره ها و تمام زمین و حتی بهشت قیمت یک لحظه ی ما نیست. ما در یک لحظه می توانستیم بیش از زمین و بیش از بهشت بدست بیاوریم می توانیم به رضوان و لقاء دست بیابیم.

این حرفها حرفهای من نیست که از لبی بیرون آید و بر گوشی نشیند. این حرفها ، سوز و گداز عمری است که اگر دیر حرکت کنیم از دست می دهیم.خدا رحمتش کند آن مرد با عظمت را که عشق را اینگونه تفسیر کرد(علی صفایی حائری - عین صاد)

وَ مَا هَذِهِ الحَیَاتُ الدُنیَا إلا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إنَّ الدَّارَ الاخِرَةَ لَهِی الحَیَوان لَو کانُوا یَعلَمُون(عنکبوت 64)

این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و اگربدانند ، زندگی حقیقی همان سرای آخرت است



آه از توشه ی کم و دوری راه آخرت 

 


کلمات کلیدی: جوان، هدف شناسی، اخلاقی، مراقبه، معرفت، خودشناسی، طلبگی، توصیه اخلاقی، سیر و سلوک، عین صاد - علی صفایی حائری، دست نوشت، یادداشت ها

پسرک و عشق مجازی

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

یاد پسری افتادم که بقول خودش شکست عشقی خورده بود. هفت سال به عشق دختری چرخیده بود و یک باره معشوقه اش را از دست داد. یعنی عشقش فقط یک طرفه بود و دخترک بی خبر از دلی عاشق بود .

به هوای او صبح را به شب می رساند. مدتها گرفتارش شده بود. با خودم گفتم شاید یافته های من درد این بی نوا را هم دوایی شود. من راهش را یافته بودم ، برای خود ، اما دارویی بود که خدا برای همه همین نسخه را داده بود.

گفتم: اگر به حرف من گوش بدی ، یا به عشقت میرسی یا از این درماندگی راحت میشی. مشتاق شنیدن بود ، دیدم که وجودش پر از غم و غصه هست و حسرت عشق ،‌ یکسال او را از پای انداخته بود.

گفتم : هر وقت حال من ، مثل تو می شود ؛ خلوتی با محبوب حقیقی آرامش روح من است. خلوتی که در دل شب می توان پیدا کرد. راستی اگر توان بیدار شدن را نداری ، قبل از خواب با نمازی خلوتت را انجام بده . چون حرف ، تصویری از نصیحت داشت ؛ چند شبی فقط شنید و حرکت نکرد تا اینکه با خودش گفت : راه ها را یکی یکی پشت سر گذاشتم ، این را هم می روم .

چند شبی از من دور شد ،‌ تا شبی با حالی تازه پیدایش کردم : اخوی کجا رفتی ؟ چرا دیگه دیده نمیشی ؟ .
آقا سید نسخه ات همه ی دردها یکساله ام رو خوب کرد.
نکته :‌ راستی که درد او چیز دیگری بود اما اشتباه فکر می کرد. دیدم و می بینم دختران وپسرانی را که جهت عشقشان را گم کرده اند . کاش خار و خاشاک این راه را باور می کردند و عشق را در هر جایی خرج نمی کردند.


کلمات کلیدی: عشق، جوان، زن، داستان، یاد خدا، نماز شب، دست نوشت

<      1   2   3   4   5      
?بازدید امروز: (215) ، بازدید دیروز: (170) ، کل بازدیدها: (708499)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ