بسم الله الرحمن الرحیم
بندگی و عبودیت اساسی ترین هدف خلقت انسان است. هدفی که بالاتر از همه چیز هست به گونه ای که حتی از مقام نبوت هم بالاتر است. اگر با دقت ببینیم ، خواهیم فهمید که حتی در تشهد نماز می گوییم : اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُه وَ رَسُولُهُ . این عبودیت و بندگی است که پیش تر از نبوت نقش نمایی می کند. یعنی حتی رسیدن به مقام نبوت هم بدون بندگی و عبودیت امکان پذیر نیست.
بندگی آن هدفی است که 124000پیغمبر برای انسانهای کره ی زمین به ارمغان آوردند . همان که خداوند متعال در کتابش فرموده : وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ(56/ذاریات):( من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند)برای درک بهتر این آیه ، بهتر است با معنا و مفهوم عبد و عبودیت بیشتر آشنا شویم :
" عبد" از نظر لغت عرب به انسانى می گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، ارادهاش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزى نیست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمی دهد.
این معنا ، همان معنای واقعی است که به نظر از هر مقامی بالاتر و ارزنده تر است .یعنی آنجا که حضرت آیت الله العظمی بهجت حاضر نمی شوند با لفظ آیت الله خطاب شوند ، بی علت نیست که می دانند مقام و مفهوم عبودیت و بندگی خیلی بالاتر از مقام آیت اللهی است.
بنا بر این عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است.
عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.
عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه هاست.
و بالآخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند، حتى خویشتن را!
و این است هدف نهایى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس" رحمت" او است.
از خداوند متعال خواستاریم در این ماه پر از عظمت و معنویت دلهای ما را آماده ی بندگی و عبودیت خود کند و درهای لطف و رحمت خود را در غیر این ماه عزیز بر ما مبندد.
کلمات کلیدی: هدف شناسی، فضیلت های انسانی، اخلاقی، معرفت، خودشناسی، قرآن کریم، آیت الله بهجت، بندگی، دست نوشت، یادداشت ها، سیر و سلوک
بسم الله الرحمن الرحیم.
شنیدم که می گفتند از زمان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)به این طرف کسی مسخ نشد یعنی آن رسول رحمت از خدا خواست تا دیگر کسی مسخ نشود.
شاید کسی مسخ شدن را نداند ، پس مختصر شرحی : در زمان انبیاء کرام ، وقتی قوم پیامبری در انجام فرمانهای الهی کوتاهی می کردند ، آن نبی قوم در انتهاء دست به نفرین بر می داشت و این بود که به اذن الهی ، عده ای از لباس انسانیت خارج و به مقام حیوانات تنزل می کردند . عده ای میمون ، عده ای سگ ، عده ای خوک و این مسخی بود که شامل حالشان می شد.
نشنیدیم و ندیدیم که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسی مسخ شده باشد اما هم شنیدیم و هم خواهیم دید که عده ای روحشان مسخ می شود. وقتی به گناهی اُنس گرفت و جزئی از وجودش شد ، روحش شکل حیوانی را می گیرد که خصلت آن حیوان اینگونه است. بطور مثال شنیده ایم که عده ای هنگام غضب می گویند : آن روی سگم را بالا نیاور . بقول استادم : معلوم می شود آن چهره را هم داری ، اما هنوز ظاهرش نکرده ای . معلوم می شود روح تو ،همچون سگ جلوه ی غضب و درندگی پیدا کرده است.
در بالای کوه عرفات با امام سجاد نشسته بود که گفت : ما اکثر الحجیج (چقدر حاجیان زیاد شده اند الحمدلله)
امام سجاد فرمودند : ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج(اینطور نیست بلکه چقدر ناله ها زیاد است اما حاجیان اندک)
و با اشاره ی آن ولی خدا پرده ها کنار رفت و دیدم که صحرای عرفات سراسر پر است از حیوانات وحشی ، جز عده ی کمی که انسان بودند.
حقیقت است که مردم در قیامت به شکل های گوناگون محشور می شوند. عده ای انسان ، عده ای سگ ، عده ای عقرب ،عده ای همچون مار ، عده ای چون میمون ووو
و این است که نیتها در دنیا جلوه ی روح را در آخرت نقاشی می کنند. یُحشَرُ الناسُ عَلَی نِیَاتِهِم(مردم بصورت نیت هاشان محشور می شوند)
کلمات کلیدی: اخلاقی، اولیاءالله، معرفت، خودشناسی، دنیا و آخرت، عذاب، قیامت، دست نوشت، یادداشت ها
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام . این نوشته صرفا جهت اطلاع ِ نَفْسهایی است که عمری سر در لاک غفلت کرده اند و آیات و نداهای رحمانی هنوز بیدارشان نکرده است. از جمله ی آن نفس ها این وجود حقیر است. و اما وقتی ساعتها و روزها را آرام به بهای هیچ و پوچ می فروشیم تازه به حقارت خودمان پی می بریم. وقتی لذت زندگیمان تنها شمارش آمار وبلاگ هست ، وقتی هدف از زنده بودن و زندگی کردن تنها بودن است و بودن ، نه شدن ؛ وقتی ثانیه ها ، ساعتها و روزها هیچ فرقی برایمان ندارد؛ تازه می فهمیم از این خانه ی وسیع و گسترده ی وجود ، تنها اکتفا به مستراحش کرده ایم و بس.
راستی ارزش ما این است ؟؟؟ این است آن عظمت انسانی که خدا در عظمتش فرمود : فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخَالِقین؟؟؟نه ، هستی بزرگتر از این یافته های من است و انسان پس از هزاران سال هنوز که هنوز است ناشناخته است. ارزش فرصت ها و زمان هایی را که با طلا هم نمی توان بدست آورد را ندانستیم و شاید تا آخر نخواهیم دانست. حرفهای من به این سطرها خلاصه نمی شود که هستی و وجودی با این عظمت هیچ گاه به ارزش خود پی نخواهد برد.
علی(علیه السلام) با اینکه لحظه لحظه و تمام سرمایه های خود را به کار انداخت اما در آخر فریاد :آه مِن قِلَّةِ الزَاد و بُعدِ الطَّریق سر داد و از هستی گذشت. او علی بود که داغ کم و اندک بودن توشه زجرش می داد و این مائیم که عمر محدود خود را محدود ِ محدودها کرده ایم و نه تنها غصه ای نداریم که خوشحالیم از حال خود . خوشحالیم از اینکه خودمان را داده ایم و چند بارک الله و چند تا خانه و چندتا ماشین و چند تا فلان و فلان گرفته ایم و فرار هم می کنیم که نکند طرف معامله را بهم بزند.
این خریدارها از دلم گرفته تا دل مردم تا جلوه های دنیا و وسوسه های دشمن همه شان پیسی گرفته اند و چیزی ندارند . مرا زیاد نمی کنند ، خودشان زیاد می شوند و از من می ربایند و شاهکارشان اینکه فکر و محاسبه ی من را چنان مشغول کرده اند که نمی فهمم چقدر بوده ام و چقدر باخته ام. خلاصه ی کلام اینکه غافلیم ؛ غافل از اینکه اینها قیمت یک لحظه ی ما نیست. چی می گویم ! نه اینها که تمام الماس ها و نفت ها و طلاها و نقره ها و تمام زمین و حتی بهشت قیمت یک لحظه ی ما نیست. ما در یک لحظه می توانستیم بیش از زمین و بیش از بهشت بدست بیاوریم می توانیم به رضوان و لقاء دست بیابیم.
این حرفها حرفهای من نیست که از لبی بیرون آید و بر گوشی نشیند. این حرفها ، سوز و گداز عمری است که اگر دیر حرکت کنیم از دست می دهیم.خدا رحمتش کند آن مرد با عظمت را که عشق را اینگونه تفسیر کرد(علی صفایی حائری - عین صاد)
وَ مَا هَذِهِ الحَیَاتُ الدُنیَا إلا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إنَّ الدَّارَ الاخِرَةَ لَهِی الحَیَوان لَو کانُوا یَعلَمُون(عنکبوت 64)
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و اگربدانند ، زندگی حقیقی همان سرای آخرت است
کلمات کلیدی: جوان، هدف شناسی، اخلاقی، مراقبه، معرفت، خودشناسی، طلبگی، توصیه اخلاقی، سیر و سلوک، عین صاد - علی صفایی حائری، دست نوشت، یادداشت ها
حضرت آیت الله جوادی آملی مفسر عظیم جهان اسلام فرمودند :
اگر انسان بخواهد نماز شب بخواند به درس روز لطمه وارد نمی شود به شرط این که شب ها یک مقدار زود بخوابد و شام را سبک ترمیل کند . شام را هرچه شبک تر میل کنید بهتر است . شما می دانید بدن دو وعده غذا بیشتر احتیاج ندارد. به ما گفته اند اگر سیر هستید غذا نخورید ، در روایات آمده است در حال سیری غذا خورد استعداد را کم می کند.
یکی از بیانات نورانی حضرت امیر این است که : فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود . پرخور هرگز خردمند نمی شود . چرا ؟ برای این که تمام تلاش و کوشش روح این است که این غذاها را هضم کند و دیگر فرصت اندیشیدن ندارد. درست مثل آن است که شما یک متخصص دانشمند را رفتگر کوی و برزن کنید تا زباله ها را جمع کند.
اگر کسی بتواند استاد باشد چرا او را به رفتگری وادار کنیم ، بگوییم زباله ها را جمع کن . غذایی که می خوریم تا به مواد دفعی و زباله تبدیل شود طول می کشد . این کار را که بدن انجام نمی دهد ؛ این روح است که با واسطه ی بدن این کارها را انجام می دهد.
خلاصه حیف است انسان روح خود را به رفتگری وادار کند . وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام فرمود : لا تجتمع عزیمة و ولیمة. یک وقت انسان اهل سورچرانی است ، می خواهد این جا سور بخورد و آنجا سور بخورد ، هر روز میهمان باشد . آدم سور چران اهل عزم نیست.
انسان تا می تواند بهتر است دستش کنار سفره خودش باشد . اگر کسی بخواهد اهل عزیمت و جزء وارثان اولوالعزم باشد ، در همان رفت و آمد با ارحام هم مراقب است .
گاهی میهمانی هایی پیش می آید که عیبی ندارد انسان برود ، اما این که سورچران باشد با اهل عزم بودن سازگار نیست. پس نماز شب انسان را از کار روز باز نمی دارد ، بشرط آن که انسان مراقب مسائل جنبی باشد.
خیلی از برنامه های تلویزیون است که انسان می تواند نگاه نکند ، همه ی سریال ها که سودمند نیست . خیلی از جلسات و گفت ها و شنیدن ها سودمند نیست . حضرت امیر به فرزندش فرمود : جوان ! مبادا کاری کنی یا حرفی بزنی که دیگران به تو بخندند. این کار ،تو را کوچک می کند . اگر نیم ساعت به اذان صبح بلند شوید هم به نماز شب می رسید هم به نماز اول وقت ؛ بعد هم کمی استراحت می کنید و به درس روز هم لطمه ای وارد نمی شود.
--------------------------------------------------------------
نهج البلاغه ، خطبه 241
توصیه ها ، پرسش ها و پاسخ ها
کلمات کلیدی: جوان، اخلاقی، توصیه اخلاقی، یاد خدا، شب زنده داری، سیر و سلوک، نمازشب، علما، نهج البلاغه، آیت الله جوادی آملی
بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی اوقات آنقدر سرگرم داشته هامان هستیم که نداشته ها را فراموش می کنیم . نداشته هایی که شاید تمام داشته ها یمان را می ارزد. داشته هایی که بظاهر زیبا و در باطن پوچ . آری. دنیا را خوب درک کردیم ، آنقدر که خالق او را فراموش کرده ایم و غرق در مخلوقش شده ایم.
مروری داشتم به کتاب علی علیه السلام ، نهج البلاغه ؛ کتابی که برادر قرآن نام گرفته است . چه دریای عمیقی است این کتاب آسمانی که از مردی آسمانی به زمینیان هدیه شد.عنوانی چشمهایم را لحظه ای به خود مشغول کرد : راه اصلاح دنیا و آخرت
حرف ، حرف علی است که با جان و دل عمل کرد و با زبان بیان کرد آنچه را یافته بود : کسی که میان خود و خدا اصلاح کند ، خداوند میان او و مردم اصلاح خواهد کرد ، و کسی که امور آخرت را اصلاح کند ، خدا امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد ، و کسی که از درون جان واعظی دارد ، خدا را بر او حافظی است .
با این بیان امیر ، حرفی نیست که حرفها هم سکوت اختیار می کنند .
---------------------------------------------
مَنْ اَصْلَحَ مَا بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصْلَحَ اللهُ مَا بَینَهُ وَ بَینَ النَاسِ، وَ مَنْ اَصْلَحَ اَمْرَ آخِرَتِهِ اَصْلَحَ اللهُ لَهُ اَمْرَ دُنْیاهُ ، وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِن نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیهِ مِنَ اللهِ حَافِظٌ(حکمت 89)
کلمات کلیدی: حدیث، اخلاقی، حضرت علی(ع)، معرفت، توصیه اخلاقی، دنیا و آخرت، یاد خدا، سیر و سلوک، نهج البلاغه، علم و عمل، بندگی
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.