سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

یک انتظار واقعی!

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

انتظار ، مفهوم زیبایی است که در وجود هر شیعه ای جای گرفته است ؛ مفهومی است که مصداق های آن زندگی را طعم شیرینی می دهد . شیرینی انتظار وقتی به کام می نشیند که تک تک حرکات و رفتارهای آدمی را به سمت و سوی انتظار سوق دهد.

وقتی رفتارها و حرکات منتظر ، در مسیر انتظار ، جریان پیدا کرد ، می شود منتظر واقعی که با هیچ بادی نمی لرزد چرا که بیدی نمی شود که با این بادها بلرزد.

انتظار یعنی خودت و غرائز درونیت را در این خط قرار دهی و به بیراهه نروی که اگر اینگونه شد ، راه را گم نمی کنی . شنیده ایم که وقتی ، امام منتظر ، ظهور کند ، عده ی بسیاری از علما ، که عمرشان را در مسیر کسب علم صرف کرده اند ، راه را گم می کنند و امام خود را منکر می شوند.

چه می شود که با این همه معنویت راه را گم می کنند و حجت حق را منکر می شوند ؟علتش مشخص است ؛ چه زیبا می گوید : هر کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند . فکر می کنند در مسیر انتظار قدم بر می دارند اما نمی دانند که به بی راهه می روند.

مدیریت درست غریزه هاست که تو را مطیع امر خدا می کند . اگر میل و شهوتت را کنترل کردی و نه افراط به خرج دادی و نه تفریط ، می توانی حق را بشناسی و خودت را با آن وفق دهی اما اگر کمی از خواسته های درونیت عقب افتادی و یا به جلو رفتی ، نمی توانی نفست را کنترل کنی .

ملاک عقب افتادن یا جلو رفتن ، خداست . اگر از خدا و پیغمبر جلو افتادی و گفتی : ریاضت می کشم و هیچ نمی خورم و نفسم را می کشم ، بعید نیست در وقت ظهور ، به امام زمانت هم اعتراض کنی و خرده نگیری و اگر ، عقب ماندی ، به خاطر رسیدن به خواسته هایت در مقابل امام زمانت صف می کشی.

چقدر زیباست که خدا ، با تذکرهایش(نماز ، قرآن ، بلا و گرفتاری ...) ما را هر لحظه به مسیر می کشاند تا راه را گم نکنیم و به بیراهه نرویم .

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) اشک می ریخت و ناله میکرد که خدایا! مرا لحظه ای به حال خودم رها مکن که بیچاره می شوم و راه گم می کنم . چه خوب است که با عجز و التماس از بارگاه او بخواهیم تا ما را از مسیر جدا نکند " الهی لا تکلنا الی انفسنا طرفه عینا ابدا" تا بسان عمر سعد و شیعیان کوفی در مقابل امام زمانمان صف نکشیم و سر عزیز زهرا را بر نیزه نبریم و خاندان پاک و مطهرش را به اسارت نکشیم . 


کلمات کلیدی:

عقل،راه رسیدن به حقیقت!

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

به انتخاب رشته رسیده بودم و باید راهم را مشخص می کردم اما هنوز مبانی فکری ام درباره ی انتخاب رشته رشد نکرده بود با مشورت اساتید از بین " علوم قرآن و حدیث ، کلام اسلامی ، فلسفه اسلامی" فلسفه را انتخاب کردم از این باب که بزرگانی همچون امام راحل ، علامه طباطبایی ، آیت الله جوادی آملی و... یکی از مهمترین پایه های رشدشان فلسفه بود.

البته تنها این نبود بلکه ، همه ی علوم در نهایت به نقص و ضعف می رسند اما فلسفه هیچ وقت نیازمند غیر نمی شود بلکه اصل است و فرع پذیر نیست و دیگر علوم به آن احتیاج پیدا می کنند.

دو ترم گذشت و من هنوز در انتخابم شک داشتم و از این باب ، به فکر مشاوره با استاد افتادم ؛ استادی که شور و شوق فلسفه را در من زنده کرد ، همان فلسفه ای که از عقل حرف می زد . از همان زمان که الفبا را یاد گرفتم ، از چیزهایی که عقلم را به زحمت بیندازند  ، فراری بودم اما با تدریس و راهنمایی او ، بشدت عاشق فلسفه شدم .

مشاوره کردم و راهم را پیدا کردم . راهی که امروزه مخالفان زیادی دارد؛مخالفانی که هدفشان خنثی کردن عقل است چرا که تمام حرف فلسفه همین است که عقل را به جریان اندازد . وقتی مخالفت این عده را می بینم متأسفانه ذهنم حرکت می کند به سمت فرقه ی ضاله ی وهابیت که به هیچ عنوان زیر بار نمی روند و هیچ استدلالی را نمی پذیرند.

با خودم فکر کردم اگر بخواهیم عقل را خنثی کنیم ، باید توحید و نبوت و ... را چگونه اثبات کنیم؟ مگر می شود توحید را برای کسی که اسلام را قبول ندارد ، با آیه و حدیث ، اثبات کرد اصلا اگر عقل را کنار بگذاریم چگونه اصول اعتقادات خودمان را محکم کنیم ؟ مگر می شود با تقلید ، اصول اعتقادات را  تثبیت کرد؟ مگر جز این است که پذیرش توحید و معجزات پیامبران الهی ، باید با عقل اثبات شوند؟

بر این اساس، نمی دانم آقایون مخالف از چه رو اینقدر مخالف فلسفه اند ؟

برای درک ضرورت فلسفه ، خوب است به این نقل قول توجه کنیم که : مدتی پس از انقلاب بود و اوج بحث های مارکسیستی،  روزی در یکی از مساجد خوب شهر مثل هر روز در نماز جماعت شرکت کرده بودم و پیش نماز هم روحانی ریش سفید و محترم، می گفت بعد از نماز شخصی بلند شد و رفت جلوی آقای روحانی و جلوی همه ی مردم گفت من از اسلام و قرآن سوالاتی دارم، می خواستم پاسخ بگویید

 این فرد که متبحّر در فلسفه ی مارکسیستی بود، شبهات جدی عقلی مطرح می کرد و این روحانی هم سعی می کرد با استناد به آیات و روایات، جواب او را بدهد، و طبیعتا او هم اصلا قرآن و حدیث را قبول نداشت

  رو حانی هم توان تحلیل شبهات و پاسخ عقلی و برهانی قوی را نداشت. می گفت شبهات در ذهن همه ی حاضران در مسجد ماند و آن روحانی زیربار شبهات جدی و سنگین فلسفه ی مارکسیستی ناتوان ماند و همه به شک و تزلزل افتادند

برای همین هم بود که حضرت علامه طباطبایی می گفتند:چون که شبهات عقلی علیه اسلام عمومی شده، طرح مسائل عقلی قرآن و اسلام که همان فلسفه ی اسلامی است هم باید عمومی شود. نمی توان در جایی که زهر به طور گسترده و ساده فهم در همه ی طبقات مردم تزریق می شود، پادزهر آن را عمومی و ساده فهم در جامعه تزریق نکرد




کلمات کلیدی: فلسفه اسلامی، رابطه ی عقل و فلسفه، مخالفت با فلسفه

برسد به دست رئیس جمهور

ســین.میــــم دیدگاه

بسمه تعالی

جناب آقای دکتر حسن روحانی !

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ضمن عرض تبریک و تسلیت به مناسبت بهار فاطمی و آرزوی موفقیت برای شما و همه ی دولت مردان عزیز ، لازم دیدم در ابتدای سال جدید از زحمات شما تشکر کرده و در ضمن آن نکاتی را عرض کنم.

از آنجایی که لطف و عنایت شما هم در لحظه ی تحویل سال و هم بعد از آن بارها نصیب ایرانیان عزیز شد ، خیلی خیلی ممنون و متشکریم اما فکر نمی کنید ، این حجم وسیع تبریکات ، اسراف است ؟ فکر می کنم می شد در جای بهتری از آنها استفاده کرد که خدمتتان عرض می کنم.

نکاتی که در باره ی این تبریکات گسترده ی شما در ذیل می آید ، تقریبا همه ی آن چیزی است که در سایت ها و وبلاگ ها زده شده و می شود :

1- از آن جایی که شرکت های ایرانسل و همراه اول ، خصوصی هستند و البته طبق مثل معروف هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد ، گمان نمی کنم اپراتورهای ذکر شده هم برای رضای خدا دست به این اقدام گسترده زده باشند  

2- با یک حساب سر انگشتی می شود تخمین زد که بابت این پیامکهای تبریکی چقدر ، هزینه مصرف کرده اید . اگر تعداد افرادی را که دارای سیم کارت های این دو اپراتور هستند را محاسبه کنیم می بینیم بالاتر از 40 یا 50 میلیون نفر هستند . این طور که به نظر می رسد ، برای هر سیم کارتی 2 بار تبریک عید فرستاده اید که حدود 40 تومان برای هر نفر محاسبه می شود که در کل می شود 20 میلیارد تومان 

3- به نظر شما این طور پول ها را بباد دادن درست است ؟ آیا قبل از اینکه دست به این کار بزنید ، محاسبه ای داشته اید؟ علمای اخلاق می فرمایند : طول 24 ساعت روزمان را باید مراقبت داشته باشیم و شب ها محاسبه . آیا چنین محاسبه ای داشته اید؟

4- اگر قصد دارید چنین مبالغ سنگینی را بذل و بخشش کنید و نیازمند واقعی ، سراغ ندارید ، ما می شناسیم افرادی را که حتی به نان شبشان محتاجند و توان رسیدگی به چند بیمار که گرفتار بیماری های صعب العلاج هستند را ندارند.

از اینکه کمی منطقی و برهانی محاسبه کردم ، معذرت می خواهم به نظرم رسید ، نهی از منکر تنها به حجاب و ... خلاصه نمی شود. با آرزوی موفقیت و توفیقات روز افزون

                                                                                                         با تشکر

                                                                                                     ســین. مــیم


کلمات کلیدی:

نبینم دست بر پهلو بگیری...

ســین.میــــم دیدگاه

حرف های آخرش را می زند و کم کم آماده می شود . از همان ابتدا آماده بود اما مضطرب و حیران بود . می دانست که طولی نمی کشد . می دانست که باید زودتر آماده شود به همین خاطر ، وقتی دعا می کرد ، به خودش فکر نمی کرد . پسر بزرگترش ، ناراحت بود و می گفت : مادرم ! چرا برای خودت دعا نمی کنی ؟

یادم رفت بگویم ، او ، برای خودش هم دعا می کرد ، دعایی از نوع آسمانی ، دعایی که معنا و مفهومش ، جدایی بود . دعایی که حکایت از وصل شدن نداشت "اللهم عجل وفاتی..."

بچه ها آنقدر بزرگ شده بودند که معنای این دعای مادر را با قلب های پاکشان لمس کنند . اما نمی دانم چرا سخنی نمی گفتند و حرفی نمی زدند. شاید می دانستند که مادر ، با آن همه مصیبت نمی تواند بماند...

بگذر از این که علی می دید و می سوخت و زمزمه میکرد:

 

نبینم دست بر پهلو بگیری

به درد و غصه هر دم خو بگیری

الهی بشکند دست هرآنکس

که باعث شد تو از من رو بگیری

درد های علی را وقتی فهمیدی ، نیازی به روضه نداری که ، خودت می شوی روضه ...

 

 

 

 


 



کلمات کلیدی:

چه کنیم با این همه حسرت؟

ســین.میــــم دیدگاه

گاهی وقتها تو می مانی و یک دنیا خیالات خام ، وقتی می بینی در وسط افکارت جا مانده ای و دیگران سالها جلوتر رفته اند . می مانی با این همه راه چه کنی .

با خودت فکر می کردی ، شاید زیبایی را تنها تو درک کرده باشی و دیگران در کوچه های حیرت به سر ببرند اما به یک باره چشمت را باز می کنی و می بینی این همه وقت حیران و سرگردان بودی و دیگران رفته اند.

چقدر سخت است که در خواب خرگوشی باشی و خواب های آنچنانی ببینی اما وقتی بیدار شدی ، ببینی کاروان رفت و تو در خواب و همی ره در پیش . چه میکنی با این فاصله و راهزن ها

فکر می کردم ، خدا را زیبا تر از من کسی لمس نکرده است اما وقتی چشم و گوشم را باز کردم دیدم ، تنها بافته های خودم را درک کرده ام نه خدا را .

عمرم قطره قطره چکید در حالی که خودم را غرق در دین و مذهب می دیدم اما چینی نازک تنهاییم را شکستند و فهماندند که هنوز حرکت نکرده ای . چه کنیم با این همه حسرت؟ چه می توانیم بکنیم با این همه حسرت ؟


کلمات کلیدی:

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
?بازدید امروز: (7) ، بازدید دیروز: (144) ، کل بازدیدها: (709416)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ