سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

تلخی یا شیرینی امتحان؟!

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با هر سختی و زحمتی بود تمام شد . سختی و زحمتش برای من بود که از قبل آماده نشده بودم و با نذر و نیاز پشت سر گذاشتم . به دوستان توصیه می کردم : قبل از امتحان ، مبلغی را نذر کنید و بروید سر امتحان ، ان شاالله نتیجه ی خوبی می دهد. نذر و نیازها به کنار ، تلاشهای شبانه روزی برای امتحان هم به کنار ، اضطراب و استرس های قبل و بعد از امتحان ، عجیب آدم را پیر می کند.

وقتی از فرصتی که به تو داده اند خوب استفاده نکنی و چهار ماه از ترم بگذرد و تو بی خیال باشی ، در وقت اضافه باید ضجر ها و بیدار باش ها را تحمل کنی ، در آخر هم حسرت این را می خوری که ای کاش اینطور از چهار ماه فرصتم استفاده می کردم ، ای کاش اینطور کلاس می رفتم ، اینطور درس می خواندم ، اینطور یادداشت برداری می کردم... حالا که گذشته ، حسرت آن روز ها را می خوری .

وقتی فکر می کنم می بینم ، حوزه و دانشگاه رفتن ما چقدر شبیه به حساب و کتاب و قبر و  قیامت است . فرصت یک ترم و چهار ماهش را که مقایسه کنی با مدت عمرت ، می بینی هر دو محدودند و کوتاه . در این بین ، عده ای سخت تلاش می کنند و عده ای در عالم رویا به سر می برند ، همین است که لحظه های پایانی را به شدت تلاش می کنند.

هیچ دیده ای ، عده ای ، شب امتحان را با جزوات سر می کنند به امید اینکه با خیالی آسوده از امتحان عبور کنند بدون اینکه هیچ گردی به تنشان بنشیند؟ عده ای هم می چرخند و می گردند برای خودشان و در آخر عمر دنبال دستورالعملی می گردندکه کار هفتاد ساله را بکند ؛ حاج آقا چکار کنم این آخر عمری عاقبت بخیر از دنیا برم و...

همین است که میگویند : در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است ، ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار . عادت ما آدمها همین است ، همه  چیز را می گذاریم برای وقت اضافه .

آنهایی که از این فرصت ، خوب استفاده کردند ، شب امتحان هم خیالشان راحت است و با یقین کامل می گویند : من که وظیفه ام را انجام دادم . خدایا ! منتظرم ، بسم الله ... مثل همان پیرمرد با صفا که با سوز و اشک و آه و التماس می گفت : یا حضرت عزرائیل ادرکنی . ترسی ندارند از امتحان ، چون می دانند هرچه نیاز بوده را آماده کرده اند .

در آخر ، نتیجه ی این امتحان است که سرنوشت ساز است . در این وادی ، عده ای که زحمت کشیدند و حرکتی داشته اند ، یافته هایشان را ذخیره کرده اند و ضعف ها را از بین برده اند ، غمی ندارند و خیالشان راحت است ؛ اما آنهایی که در آخرین لحظات به فکر عمل کردن افتادند ، هم وقت امتحان ، ترس و اضطراب وجودشان را فرا می گیرد و هم وقت نتیجه ، حسرتی می خورند که اگر ذره ای از آن را بین اهل دنیا و آخرت تقسیم کنند ، تمام آنها محزون می شوند .(1)

-------------------------------------
(1)کنزل العمال :14936  ، الامالی للطوسی :663/1386

 


کلمات کلیدی:

گوش به فرمان خدا

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

از همان ابتدا گوش به فرمان بود ؛ گوش به فرمان خدا . هر حرفی را از هر کسی قبول نمی کرد ، به حقانیت آن فکر می کرد و اگر با عقلش هماهنگ بود ، می پذیرفت . راه او از بقیه جدا بود ، از همان ابتدا . و این بود که برگزیده شد و نبوت در سینه اش جای گرفت .

علتش را که جستجو کنی ، خودت می فهمی . علتش همانی است که همیشه در نمازهای پنجگانه ات ذکر می کنی" اشهد ان محمدا عبده و رسوله " عبد بود و به همین خاطر برگزیده شد . همیشه گوش به زنگ خدا بود تا ببیند او چه می گوید و چه می خواهد .

بندگی او بود که او را به نبوت رساند . افتخارش این بود که عبد است و این عبد بودن آنقدر عظیم بود که خدای او ، با همین نام از او یاد کرد "سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ..."

رسیده بود به همان مقصدی که خلقت بخاطرش خلق شده بود ؛ همان بندگی و عبودیت "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" مقصد همه ی انسانها همین است ، عبودیت . او آمد تا عبد شود و ما انسانها را به عبودیت سیر دهد .

بهتر است عبودیت را با کلامی از استاد صفایی حائری معنا کنم که فرمود : هیچ دیده ای مرده ای را که زیر دست غسال ، شسته می شود ؟ دیده ای غسال ، این مرده را به هر طرف می چرخاند ، او هم می چرخد بدون هیچ اراده ای و حتی بدون هیچ اختیاری ؟ عبودیت یعنی همین . آنقدر بندگی کنی که مثل یک مرده از خودت هیچ حرکتی نداشته باشی  و تمام حرکاتت به دست او که خالق توست باشد و بس.

وقتی تو بندگی کردی ، او هم خدایی می کند البته او خدایی خودش را می کند چه تو بندگی کنی یا نکنی اما خاصیت ویژه ی خدایی او مخصوص بنده های حقیقی اش است و بس . تو خوب بندگی کن او هم خوب جوابت را می دهد ، حرف من نیست که حرف همان خار کنی است که از کوچه پس کوچه های نجف می گذشت که دید کودکی ، در حال سقوط از بلندی است .

بی اختیار صدا زد یاالله . او صدا زد و خدا هم لبیک گفت و کودک بین زمین و آسمان معلق ماند . دورش را گرفتند که چه کردی و چطور به این مقام رسیدی؟ جوابش این بود : یک عمر هرچه او گفت و امر کرد ، گفتم چشم . یک بار هم من گفتم: یاالله او هم لبیک گفت .

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  


کلمات کلیدی:

وقتی قلم برای خدا حرکت می کند...!

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

می خواست بنویسد اما فکر می کرد ، در نوشته هایش فقط خودش را نشان می دهد .می ترسید از ریا و خودنمایی در نوشته هایش و عشق عجیبی به خدایی نوشتن داشت . بعد از یک عمر قلم زدن ، همه ی نوشته هایش را در گونی ریخت و آتش زد . چرا ؟ فقط برای اینکه فکر می کرد ، نوشته هایش خدا را نشان نمی دهد .

نشست و فکر کرد و راهش را پیدا کرد . نیمه های شب بلند می شد و می گریست و نماز شب می خواند . وقتی حالش متحول می شد و دلش صاف ، قلم می گرفت و شروع می کرد به نوشتن . حال ، نوشته هایش یادگارهایی شده است از او که ، خط به خط عشق است و شور و حضور .

خودش می گفت :
با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمه‌الله علیه» 

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر  بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنین‌اند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود  اوست- اما اگر انسان  خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه‌گر می‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است.

سعی کرد و موفق هم شد تا جایی که خودش می گوید : هنر است که بمیری پیش  از آنکه بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنان اند که اینگونه زیسته اند .
  ------------------------------------------------------------------------                                                                            

 گوشه ای از حیات شهید سید مرتضی آوینی

 


کلمات کلیدی:

حریمی مخصوص خدا

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او که هر چه هست ؛ باقی یا فانی از اوست و هرچه داریم و نداریم از او. غنی و بی نیاز اوست و مائیم که با تمام داشته هایمان فقیریم و نیازمند . وسعت رحمتش از حد تفکر ما گذشته است و وسعت لطفش بی کرانه ، هستی را درنوردیده . خانه اش را در وسیع ترین جای عالم قرار داد تا بنده ی نیازمندش هر وقت و هر لحظه ای دلش تنگ شد و نیازش را پذیرفت ، قدم از قدم بر ندارد و در همان حال و لحظه ، او را بخواند.

" القلب حرم الله" دلِ تک تکِ بندگانش را خانه ی خود قرار داد  "فلا تُسکِن حَرمَ الله غیرَ الله " این خانه وسعتش بی نهایت است چون خدا در آن سکونت دارد و وسعت این ظرف از مظروف آن ، خداست . اگر دلت را به او دادی ، هم دلت بزرگ و وسیع می شود و هم خودت ؛ می شوی محبوب خدا و خلق او ؛ جایگاه تو می شود عرش خدا نه فرش زمین ، اما اگر خانه ی دلت را جایگاه غیر او کردی ، دلت کوچک می شود و محدود ، ظرفیتت می شود دنیایی و پست ؛ می شوی حقیر و ذلیل و وابسته به دنیا یعنی دلت .

صبرت کم می شود و دلت سخت . لانه ی عنکبوت را دیده ای ؟ضعیف است ، دوامی ندارد و با کوچکترین اشاره خراب می شود " إن اوهن البیوت لبیت العنکبوت" خانه ی دلت ، تبدیل به لانه ی عنکبوت می شود ، در حالى که سست‏ ترین خانه‏ ها ، خانه ی عنکبوت است که از پای بست ویران است .

جایگاه تو را دلت می سازد و تویی که باید دلت را بسازی . خانه ای با وسعت بی نهایت و خالی از غیر خدا ؛ باید جدایش کنی از هرچه غیر اوست . وقتی دلت را ساختی ، خودت ساخته می شوی ، ارزشت از هرچه هست ببیشتر می شود و بهای جانت می شود بهشت و رضوان الهی ؛ می شوی مصداق " الا إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون " ولیّ خدا ، ولیّی که خوفی و حزنی ندارد . دلی که وسعتش بی نهایت است ، چگونه به خوف و حزن ها ، محدود می شود ؟

خوف و حزن ها در دلی جای می گیرند که لانه ی عنکبوت شده است ، محدود و کوچک و ضعیف و در این وادی  دیگر جایی برای خدا نیست. گناه ، وسعت دلت را محدود می کند ، کوچکت می کند ، حقیرت می کند و ذلیل و نتیجه ی این حقارت و ذلالت نیست مگر اینکه ، دیگر جایی برای خدا نمی ماند. 

 


کلمات کلیدی:

بلایی به نام تکنولوژی!

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

دور و برت را که نگاه کنی می فهمی که خیلی ها گرفتار این مصیبتند  ؛ فرقی هم نمی کند مذهبی یا غیر مذهبی ، طلبه یا غیر طلبه ، بی تفاوت از کنار آن می گذرند ، انگار نه انگار که چیز گران قیمتی را به هیچ می فروشند و خوشحال هم هستند از این معامله ی زیان بار ؛ بگذریم از اینکه خودم هم دچار این معضل بودم اما بحمدالله ، تا حدودی درمان شدم.

عصر تکنولوژی همین است دیگر ، یواش یواش تو را از وادی هدفهایت جدا میکند و ناخواسته می بینی در وسط بیابان بلا گرفتار چه کنم چه کنم شده ای ! سرت را گرم می کند آنقدر گرم که نمی فهمی از کجا داری ضربه می خوری .وقتی به هوش می آیی که می بینی در اتاق آی سی یو ، نه ، سی سی یو گرفتار شده ای .

باید خیلی مرد باشی تا بتوانی راحت بگویی نه تا سر از بیابان و بیمارستان در نیاوری . کم نیستند آدمهایی که از 24 ساعت شبانه روزشان را در بی تفاوتی می گذرانند و قیمتی ترین چیزهای وجودشان را به پوچها می فروشند و خوشند از این معامله .

فرصت ها همچون ابرها در گذرند و تو باید بهترین ها و خوب ترین آنها را دریابی . باید حواست را جمع کنی و دقتت را بیشتر تا مبادا فرصت خوبی را از دست دهی . اگر دقیق نباشی و برنامه ای برای لحظه هایت نداشته باشی ، از وادی خودت جدایت می کنند و می برند به بیابان بی آب و علف.

بیمار ها یا بهتر بگویم معتادان عصر تکنولوژی این روزها ، خیلی راحت از خودشان می گذرند تا لحظه ای را خوش باشند . از لحظه هایی که هیچ وقت جبران نمی شود.بعضی سرشان با گوشی موبایل گرم است ، بعضی با اینترنت و امثال فیس بوک و تقریبا همه ی ما با جعبه ی کوچی به نام تلویزیون . خدا می داند چقدر از عمرها در این وادی تلف می شود و می گذرد .

گاهی طلبه یا دانشجویی را می بینی که شب امتحان تا صبح می نشیند و می خواند تا بلکه نمره ای برای قبولیش بگیرد و از ترم بگذرد . وقتی فکر کنی می بینی گذاشتن درسها برای شب امتحان هم بخاطر همین مشغول شدن به وسایل تکنولوژی است . در حالی که اگر قرار به درس خواندن باشد ، کار به اینجاها نمی کشد .

 البته باید عرض کنم با این حال و روز ، طلبه و دانشجوی ما هم به جایی نخواهند رسید .طلبه یا دانشجویی که مشغول عجائب تکنولوژی روز شود و شب امتحان را با جزوات سر کند به کجا می خواهد برسد خدا می داند . بگذریم از این وادی که حرف برای گفتن زیاد است .

حواسمان را جمع کنیم و برای باقیمانده ی نفس هایمان برنامه ریزی کنیم چرا که شاید دیگر فرصتی پیدا نکنیم تا اجناس قیمتی وجودمان را به بهایش که بهشت است بفروشیم.

 


کلمات کلیدی:

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
?بازدید امروز: (43) ، بازدید دیروز: (85) ، کل بازدیدها: (708157)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ