سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

معماهای دعا

فاطمه خانم دیدگاه

آیا میدانستید که:
1. کتاب شریف مفاتیح‌الجنان توسط چه کسی و در چه سالی جمع‌آوری شده‌است؟
مفاتیح‌الجنان توسط خاتم ‌المحدثین حاج شیخ عباس قمی(ره) در سال 1344 هـ.ق جمع‌آوری شده است.

2. نام 5 کتاب دعای معتبر شیعی چیست؟
کتب دعا که توسط علمای شیعه جمع‌آوری شده زیاد است که از جمله عبارتند از: مفاتیح الجنان، مصباح المتهجد، زاد المعاد، بلد الامین، مهج الدعوات و ... .



پس معطل چی هستی زود باش به ادامه مطلب برو...

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی: مناجات و دعا

راز و نیاز با خدا

فاطمه خانم دیدگاه

خدایا آن گونه زنده ام بدار تا نشکند دلی از زنده بودنم

                                                 و آن گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم

گفتم : خدای من ، دقایقی بود در زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا ،بر شانه ھای صبورت بگذارم و آرام برایت بگویم و بگریم ، در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود ؟
گفت: عزیزتر از ھر چه ھست ، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی ، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه ھستی .
من ھمچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .
گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن ھمه دلتنگی ، اینگونه زار بگریم ؟
گفت : عزیزتر از ھر چه ھست ، اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند ،اشکھایت به من رسید
و من یکی یکی بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه شاد بود .
گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی ؟
گفت : بارھا صدایت کردم ، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی ، تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود ،که عزیز از ھر چه ھست از این راه نرو که به ناکجاآباد ھم نخواھی رسید .
گفتم : پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتی ؟
گفت : روزیت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ، پناھت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ،
بارھا گل برایت فرستادم ، کلامی نگفتی ، می خواستم برایم بگویی .آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد  که تو تنھا اینگونه شد که صدایم کردی .
گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی ؟
گفت : اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم ، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر ، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم.
گفتم :مھربانترین خدا ، دوست دارمت ... 


کلمات کلیدی: مناجات و دعا، یاد خدا، ذکر خدا

1. حرف هایی با خدا...

فاطمه خانم دیدگاه

خدایا...
می دانم تمام لحظه هایم با توست.

می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی. می دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد. می دانم؛
همه اینها را می دانم، ولی نمی دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سویی می کشد و عقلم حرفی دیگر می زند و دلم در این میانه مانده.
خدایا...
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهی که بهترین است.
خدایا...
می دانم تو همیشه با منی ، ولی تنهایم مگذار؛ یا شاید بهتر باشد بگویم: نگذار تنهایت بگذارم.
خداوندا..
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی سرمای زمستان،
من از تنهایی و دنیای بی تو می ترسم.
خداوندا...
من از دوستان بی مقدار، من از همرهان بی احساس،
من از نارفیقی های این دنیا می ترسم.
خداوندا...
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن،
من از ماندن چون مرداب می ترسم.
خداوندا...
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک می ترسم.
خداوندا...
من از ماندن می ترسم
خداوندا...
من از رفتن می ترسم
خداوندا...
من از خود نیز می ترسم
خداوندا...

پناهم بده...

بی انصافی نکنید نظر بدید


کلمات کلیدی: مناجات و دعا

ما مانده ایم ، ما را برسان ای ...!

ســین.میــــم دیدگاه

من و تو تا خدا فاصله ای نداریم !
فاصله را خود ایجاد می کنیم و از او که بهترین است دور می شویم.
هر روز پنج بار خدا ما را می خواند تا قرب به رحمتش را نصیبمان کند اما ، خود فراری هستیم.
ما فاصله را دوست داریم ! ما جدا بودن از همه چیز را دوست داریم.!
و اگر قوانین الهی نمی بود ، ما رهای رها بودیم همچو چارپایان.
انسان، آزاد است و آزادی را دوست دارد.
و آن گاه که خالقش او را فرمان ندهد ، خود حرکت نمی کند .
و سکون ادمی خود خسران است و زیان .
 آدمی با سکون نابود می شود و آن گاه که راه را گم کند بیچاره تر ....
و این است که روح آدمی به قانونی و راهنمایی نیاز دارد .
قانون الهی ، به آدمی اوج می دهد و از فرش به عرش می رساند .
ما شیفته ی دستوریم و بی دستور فعالیتی نمی کنیم .
و بیچارگی دیگرمان این است که هر کار می کنیم جز برای مزد نیست ؛
امام راحل (ره)فرمود : اگر همین حالا به ما بگویند شما بهشتی هستید ،
کدام یک از ما به عبادت خدا رو می کنیم .
به همین خاطر آدمی اگر کاری انجام می دهد نه بخاطر قرب به خدا
بلکه هدف رسیدن به بهشت و رهیدن از آتش است و بس
و این است که اوج نمی گیریم و نمی رسیم .
آنان که رسیدند ، آنان که قرب را درک کردند ، خدا را برای خدا خواستند
نه برای خود .
آنان که مانده اند ؛ خود را خواسته اند بدون خدا و هستی را خواسته اند ولی نه برای
خدا ، تنها خود را دیدند و خواسته هاشان را.
و اینجاست که مفهوم کربلا مصداق می یابد ...
اینجاست که حسین مصداق خود تا خدا می شود
اینجاست که ما می مانیم و کاروان کربلائیان به مقصد می رسند.
گمان نمی کنم راه بسته شده باشد ولی رهروی نیست تا راه رود.
ما مانده ایم ، ما را برسان ای سفینه ی عشق ، ای حسین


کلمات کلیدی: مناجات و دعا، ذکر خدا، امام حسین(ع)

ما از خدا بریده ایم !

ســین.میــــم دیدگاه

بزرگترین اشتباه ما این است که لحظه ها را به یاد داریم اما یادمان نیست که در هر لحظه خدا را یاد کنیم . ما جدا شده ایم ، از خدا و معبودی که ما را آفرید و در کنار خود جای داد. فرصت با او بودن را به او پس دادیم و راهی که صد بلا در آن بود را انتخاب کردیم . جدا شدیم از آنچه تا ابد با آن ماندنی بودیم و آنچه را رها ساختنش لازم بود برگزیدیم . زمانی آدم و حوا جدا شدند از قرب الهی و حال ما ... و این است که درک لذت حضورش را از دست داده ایم دیدم این را که رسول (ص) به اباذر فرمود: یا اباذر! أعبدالله کأنک تراه ، فإن کنت لا تراه فإنه یراک ای ابوذر ! خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی ، اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند


کلمات کلیدی: مناجات و دعا، یاد خدا، ذکر خدا

<      1   2   3      >
?بازدید امروز: (97) ، بازدید دیروز: (125) ، کل بازدیدها: (696408)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ