سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

کمبود محبت ، نیاز نظام خانواده !

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی وقتا ما آدما به یه چیزایی دقت نمی کنیم و بعد ها ضربات خیلی سنگینی می خوریم هر چی هم فکر می کنیم نمی دونیم این ضربه رو از کجا خوردیم .
بی توجهی به خانواده یکی از اون چیزهاست که میشه گفت ضربات مهلکی بر نظام خانواده می زنه.نمونه هاش رو توی جامعه می تونیم بصورت فراوان ببینیم .
وقتی دختر یا پسر یا حتی همسر توی نظام خانواده احساس کمبودی بکنه و با خودش فکر کنه که توی خانواده نمیشه این کمبود رو جبران بکنه خب سر از ارتباط های غیر اخلاقی در میاره و بسمت چیزهایی میره که امکان هلاکتش توی اون چیزها هست .
اینجا مقصر آون جوان یا همسر نیست شاید هم باشد ولی مقصر اصلی کسی است که این نیاز را در این جوان یا همسرش کنترل نکرد و یا رسیدگی نکرد .
یکی از نیازهای اصلی خانواده در حال حاضر محبت است که میشه گفت خیلی از خانواده ها این مشکل رو درست درک نکردند و باعث شده که دختر یا پسر یا همسرشون گرفتار کمبود محبت بشند .
ادامه ی این بحث رو با فرمایشات دو استاد بزرگوارحضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) و حضرت استاد دکتر آقا تهرانی(حفظه الله ) ادامه میدهم :

یکی از توصیه‌هایی که حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود که می‌فرمودند: به خانه که می‌رسید کتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود که وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند کتاب و کامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یک وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت کار و تلاش؛ که کار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است.
در هر حال، 8 ساعت بیرون درست کارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفکر و عبادت، کارهای شخصی و...

روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر کرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و کار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سرکار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم کتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند که "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه کتاب باز می‌کنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را که صبح تا حالا خواندم مطالعه کنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه کنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی کنید که وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها کمتر به این امر توجه می‌کنیم، زن و بچّه را رها می‌کنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌کنیم. نباید غافل شد از این که اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، کمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟
اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد که حق همسر و فرزندانش بخاطر این که چیزی را کسب و یا جبران کند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است.
چند وقت پیش یک نامه‌ای را دریافت کردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام که می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌کند. امّا دریغ از یک بوسه‌ای که بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!... .

این چیزی بود که ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم که باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت کرد که حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا کتاب و درس ضایع نشود.

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی: توصیه اخلاقی، علما، کمبود محبت، آیت الله بهجت

آیت الله بهجت و امتحان الهی

ســین.میــــم دیدگاه

 

نکته‌ای که حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) بعد از درس به آن اشاره می کردند این‌ بود که فتنه هست، امتحان هست؛ این‌ها جزء مسلّمات‌ است، برای همه ملّت­ها و دسته‌ها بوده است. و خداوند متعال آن را جزء قطعیّات برآورد کرده و فرموده است:

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ»؛1 آیا مردم پنداشته ­اند که تا گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمى ‏گیرند، در حالی که به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند، آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم نماید.

مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشّریف) گاهی به داستان اتّفاقات زمان حضرت مولا علی (سلام الله علیه) اشاره کرده و می‌فرمود این فتنه ­ای بود که در دوران حضرت علی (علیه السّلام) حادث گشت و ما از دور به آن نگاه می‌کنیم و می‌گوئیم که چنین شد و باید چنان می­کردند؛ خبر نداریم که اگر خودمان در زمان حضرت مولا بودیم چکار می‌کردیم؟! در زمان امام حسین (علیه السّلام) بودیم چکار می‌کردیم؟ آیا در کنار حضرت قرار می گرفتیم و می‌ایستادیم و از اهل بیت (علیهم السّلام) حمایت 
می­کردیم در حالی که خطر جانی، مالی و ناموسی برایمان پیش می‌آمد؟

ادعای آن آسان است. اگر انسان آن روز بود آیا واقعاً بهترین را انتخاب می‌کرد یا تبعیّت امیال نفسانی، دنیائی و شیطان را می‌کرد؟ اگر به واقع ما کربلا می­ بودیم این هواهای نفسانی ما اجازه می‌داد که آقا اباعبدالله (علیه السّلام) را یاری کنیم یا مثل بسیاری دیگر که رفتند به نفسانیّت‌شان برسند تا که
جایزه ­ای دریافت کنند و یا دو روزی بیشتر زنده باشند، می­ شدیم؟

 ------------------

پی نوشت ها:

1. عنکبوت (29)، آیات 2 و 3.
استاد بزرگوار دکتر آقا تهرانی

 


کلمات کلیدی: علما، آیت الله بهجت، امتحان الهی

سفری بسوی خدا...!

ســین.میــــم دیدگاه

امام حسن عسکری (علیه السلام)می فرمایند :
إن الوصول إلی الله عزو جل سفر لا یدرک إلا بإمتطاء اللیل (1)
رسیدن به خداوند عزیز‌،‌سفری است که جز با شب زنده داری به پایان نمی رسد.
بنابراین فرمایش، بدون شک هیچ کس نمی تواند بدون تهجد و نمازشب، مسیر حرکت به سوی خدا
را بپیماید . اهمیت نافله ی شب چنان است که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)در برخی روایات
فرموده اند : اگر کسی موفق به خواندن نماز شب نشد ، شایسته است قضای آن را بجا آورد .
همین توجه به نماز شب و مداومت بر خواندن و اصرار قضای آن ، موجب کسب توفیق دائمی برای
انجام نافله ی شب در وقت فضیلت آن می شود.
یکی از علمای بزرگ که رحمت خدا بر او باد ، به من می فرمود : خدمت امام زمان (ارواحنا فداه)رسیدم
و آن حضرت فرمودند : ((ننگ است برای طلبه که نمازشب نخواند و عیب است برای شیعه که نمازشب
نخواند. ))

اساتید بزرگوار اخلاق و بزرگان علما نیز ، همواره شاگردان خود را به مداومت بر نمازشب ، سفارش
و ترغیب می کرده اند . استاد عظیم الشأن ما علامه ی طباطبایی می فرمودند : در مدرسه ایستاده بودم
که متوجه شدم کسی دست خود را روی شانهی من گذاشت . برگشتم ، مرحوم آیت الله قاضی (ره)
را دیدم . ایشان فرمودند :
((فرزندم ،اگر دنیا می خواهی نمازشب ، اگر آخرت می خواهی نمازشب ، اگر هم دنیا و هم آخرت را
می خواهی،نماز شب))
---------------------------------------------------------
(1) بحارالانوار ج 75 ،ص380

                                  مجموعه بیانات اخلاقی حضرت آیت الله العظمی مظاهری (مشق اخلاق)


کلمات کلیدی: شب زنده داری، نمازشب، علما

شیطان،عامل سقوط در جهنم!!!

ســین.میــــم دیدگاه

 در روایتی آمده است که پیامبر اکرم(ص) به همراه جبرئیل نشسته بودند
در این حال صدای مهیبی شنیده شد. پیامبر اکرم(ص) از جبرئیل پرسیدند که این
چه صدایی بود؟ او پاسخ گفت : سنگی را هفتاد سال قبل در یکی از
چاه های جهنم رها کردند و اکنون به ته چاه رسید.
این صدای برخورد آن سنگ به ته آن چاه بود .
استاد بزرگوار حضرت امام خمینی (ره) در درس اخلاق می فرمودند : معنای
این روایت آن است که کسی که در این دنیا می آید و به جای اینکه رابطه اش
را با خدا روز به روز محکم تر کند، رابطه اش را باشیطان محکم می سازد و به
جای قوی کردن روح ، جسم و تمایلات و غرایز خود را قوی می کند ، بداند که
راه جهنم را پیش گرفته و بعد از هفتاد سال زندگی در همین دنیا به ته جهنم 
رسیده است .

مشهور است که می گویند : شخص گناهکاری از بالای یک بلندی به پایین افتاد
و مرد. شب او را در خواب دیدند و از احوالش در قیامت پرسیدند ؛ گغت : همین
مقدار بگویم که شب اول قبر و نکیر و منکر و پل صراط و ...،همه دروغ است!
من از آن بالا که افتادم ، مستقیما به وسط جهنم سقوط کردم !
راست هم می گفت ؛ زیرا چنین اشخاصی مستقیم به وسط جهنم می روند ،
معنای روایت هم همین است
---------------------------------------------------------------------------------------------
تفسیر القمی ، ج2،ص 3 


کلمات کلیدی: حدیث، توصیه اخلاقی، شیطان، علما

یکی قطره باران ز ابری چکید!

فاطمه خانم دیدگاه

استاد مصباح یزدی فروتنی علامه طباطبایی را این گونه بیان می کند : در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم ، هرگز کلمه ی <<من>> از ایشان نشنیدم ، در عوض عبارت<<نمی دانم>>را بارها از ایشان شنیدم .
همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند .
یکی قطره باران ز ابری چکید/خجل شد چو پهنای دریا بدید.
که جایی که دریاست من چیستم/گر او هست حقا که من نیستم.
چو خود را به چشم حقارت بدید/صدف در کنارش به جان پرورید.
سپهرش به جایی رسانید کار/که شد نامور لؤلؤ شاهوار.
بلندی از آن یافت کو پست شد/ در نیستی کوفت تا هست شد.

کلمات کلیدی: شعر، علما، علامه طباطبایی

<      1   2   3      >
?بازدید امروز: (117) ، بازدید دیروز: (131) ، کل بازدیدها: (695517)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ