سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

انسانهای مسخ شده !

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم.

شنیدم که می گفتند از زمان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)به این طرف کسی مسخ نشد یعنی آن رسول رحمت از خدا خواست تا دیگر کسی مسخ نشود.

شاید کسی مسخ شدن را نداند ، پس مختصر شرحی : در زمان انبیاء کرام ، وقتی قوم پیامبری در انجام فرمانهای الهی کوتاهی می کردند ، آن نبی قوم در انتهاء دست به نفرین بر می داشت و این بود که به اذن الهی ، عده ای از لباس انسانیت خارج و به مقام حیوانات تنزل می کردند . عده ای میمون ، عده ای سگ ، عده ای خوک و این مسخی بود که شامل حالشان می شد.

نشنیدیم و ندیدیم که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسی مسخ شده باشد اما هم شنیدیم و هم خواهیم دید که عده ای روحشان مسخ می شود. وقتی به گناهی اُنس گرفت و جزئی از وجودش شد ، روحش شکل حیوانی را می گیرد که خصلت آن حیوان اینگونه است. بطور مثال شنیده ایم که عده ای هنگام غضب می گویند : آن روی سگم را بالا نیاور . بقول استادم : معلوم می شود آن چهره را هم داری ، اما هنوز ظاهرش نکرده ای . معلوم می شود روح تو ،‌همچون سگ جلوه ی غضب و درندگی پیدا کرده است.

در بالای کوه عرفات با امام سجاد نشسته بود که گفت : ما اکثر الحجیج (چقدر حاجیان زیاد شده اند الحمدلله)
امام سجاد فرمودند : ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج(اینطور نیست بلکه چقدر ناله ها زیاد است اما حاجیان اندک)
و با اشاره ی آن ولی خدا پرده ها کنار رفت و دیدم که صحرای عرفات سراسر پر است از حیوانات وحشی ، جز عده ی کمی که انسان بودند.

حقیقت است که مردم در قیامت به شکل های گوناگون محشور می شوند. عده ای انسان ، عده ای سگ ، عده ای عقرب ،‌عده ای همچون مار ، عده ای چون میمون ووو

و این است که نیتها در دنیا جلوه ی روح را در آخرت نقاشی می کنند. یُحشَرُ الناسُ عَلَی نِیَاتِهِم(مردم بصورت نیت هاشان محشور می شوند)


کلمات کلیدی: اخلاقی، اولیاءالله، معرفت، خودشناسی، دنیا و آخرت، عذاب، قیامت، دست نوشت، یادداشت ها

تهذیب نفس،اصلی ترین هدف

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان را که از لحاظ روحی بررسی می کنم ، می بینم مثل جنس های نو و کهنه سالم و معیوب دارد. جنس سالمش جنسی است که سالم وصاف و خالی از گناه باشد و جنس معیوبش جنسی است که هرچند به اندازه ی لکه ای ، آلوده به گناه باشد.

ما به آنان که جسمشان ناقص است ولی روحشان سالم هیچ وقت مُهر معیوب نمی زنیم ، چرا که ملاک ما روح است و نه جسم و اگر روح سالم باشد و جسم معیوب برایمان همان تازگی و سلامت روح مهم و ملاک است.سقراط که فیلسوف یونان بود ظاهر وقیافه ای بد شکل داشت اما نور عقل او تا مرز پیامبری می رسید و این بود که نامش هنوز که هنوز است از یادها نرفته است.

ما معتقدیم(دین)که انسان سالم ، ‌انسانی است که روحش مریض نباشد که این مریضی با مریضی جسم فرق ها دارد. مرض روح غیبت است و دروغ ، تهمت است و نگاه حرام و... اینها همه امراض روح هستند که انسان را معیوب می کنند.

خلاصه اینکه انسان با تمام انسانیتش بدون روح انسان نیست که این روح است که انسان ساز است . و آنجا که روح مریض است انسان معیوب است و آنجا که روح سالم است ، انسان هم به کمال انسانیت نزدیک . راستی که هرچه هست همین روح است و خدا هرچه فرموده است مقصودش تعالی روح انسانی بوده است ، نه جسم او . روح است که بقاء را بدنبال دارد ، نه جسم که دیر یا زود فناء را درک می کند.

و این است که اصلی ترین هدف قرآن کریم تهذیب است و تزکیه ی نفس . قَد اَفلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا


کلمات کلیدی: هدف شناسی، فضیلت های انسانی، معرفت، خودشناسی، قرآن کریم، صراط مستقیم، سیر و سلوک، گناه و توبه، دست نوشت، یادداشت ها

جلوه ی انسان کامل

ســین.میــــم دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از حرفها و حدیث ها میرسم به انسان ، انسان کامل ، انسانی که نمونه است . انسانی که روحش به بالاترین نقطه ی عروج دست یافته است. برای پیشرفت و تعالی انسان ، شناختن این انسان راه را باز می کند و هموار. انسان کامل انسانی است که افعال و اعمال وجودش با قرآن این کتاب رحمت مأنوس است و با کلام امام همراه . نه پیشی می گیرد و نه عقب می ماند.

در حقیقت انسان کامل وجود مبارک حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیر(سلام الله علیه) و اهل بیت مکرم حضرت رسول(علیهم صلوات الله) هستند که اساس زندگیشان با برنامه ی الهی منطبق است.

وقتی من این انسان کامل را ، این علی(علیه السلام) را شناختم ، شناختی که به اسم و مشخصات شناسنامه ای ختم نمی شود ، راهش را پیدا می کنم و می فهمم . رسیدن به نقطه ی اوج امیر مومنان (صلوات الله علیه) کاری نیست که هر کسی از عهده ی آن بر آید اما همراه علی(صلوات الله علیه)  شدن برای انسانی که به حقیقت علی(صلوات الله علیه)  دست یافته است و علی(صلوات الله علیه)  را با صفات و اعمال و افعالش شناخته است کار دشواری نیست.

این انسان با این شناخت ، خودْ حرکت می کند و ساکن نمی شود که معرفت علی(صلوات الله علیه)  خودْ او را حرکت می دهد . اینجاست که شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  هم معلوم می شود . شیعه و کسی که ادعای شیعه بودن دارد ،‌ راهی دارد به این عظمت . شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  باید با علی(صلوات الله علیه)  همراه شود 


کلمات کلیدی: فضیلت های انسانی، حضرت علی(ع)، معرفت، خودشناسی، شیعیان، دست نوشت، یادداشت ها

لحظه های پوچ

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام . این نوشته صرفا جهت اطلاع ِ نَفْسهایی است که عمری سر در لاک غفلت کرده اند  و آیات و نداهای رحمانی هنوز بیدارشان نکرده است. از جمله ی آن نفس ها این وجود حقیر است. و اما وقتی ساعتها و روزها را آرام به بهای هیچ و پوچ می فروشیم تازه به حقارت خودمان پی می بریم. وقتی لذت زندگیمان تنها شمارش آمار وبلاگ هست ، وقتی هدف از زنده بودن و زندگی کردن تنها بودن است و بودن ، نه شدن ؛ وقتی ثانیه ها ، ساعتها و روزها هیچ فرقی برایمان ندارد؛ تازه می فهمیم از این خانه ی وسیع و گسترده ی وجود ، تنها اکتفا به مستراحش کرده ایم و بس.

راستی ارزش ما این است ؟؟؟ این است آن عظمت انسانی که خدا در عظمتش فرمود : فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخَالِقین؟؟؟نه ، هستی بزرگتر از این یافته های من است و انسان پس از هزاران سال هنوز که هنوز است ناشناخته است. ارزش فرصت ها و زمان هایی را که با طلا هم نمی توان بدست آورد را ندانستیم و شاید تا آخر نخواهیم دانست. حرفهای من به این سطرها خلاصه نمی شود که هستی و وجودی با این عظمت هیچ گاه به ارزش خود پی نخواهد برد.

علی(علیه السلام) با اینکه لحظه لحظه و تمام سرمایه های خود را به کار انداخت اما در آخر فریاد :‌آه مِن قِلَّةِ الزَاد و بُعدِ الطَّریق سر داد و از هستی گذشت. او علی بود که داغ کم و اندک بودن توشه زجرش می داد و این مائیم که عمر محدود خود را محدود ِ محدودها کرده ایم و نه تنها غصه ای نداریم که خوشحالیم از حال خود . خوشحالیم از اینکه خودمان را داده ایم و چند بارک الله و چند تا خانه و چندتا ماشین و چند تا فلان و فلان گرفته ایم و فرار هم می کنیم که نکند طرف معامله را بهم بزند.

این خریدارها از دلم گرفته تا دل مردم تا جلوه های دنیا و وسوسه های دشمن همه شان پیسی گرفته اند و چیزی ندارند . مرا زیاد نمی کنند ، خودشان زیاد می شوند و از من می ربایند و شاهکارشان اینکه فکر و محاسبه ی من را چنان مشغول کرده اند که نمی فهمم چقدر بوده ام و چقدر باخته ام. خلاصه ی کلام اینکه غافلیم ؛ غافل از اینکه اینها قیمت یک لحظه ی ما نیست. چی می گویم ! نه اینها که تمام الماس ها و نفت ها و طلاها و نقره ها و تمام زمین و حتی بهشت قیمت یک لحظه ی ما نیست. ما در یک لحظه می توانستیم بیش از زمین و بیش از بهشت بدست بیاوریم می توانیم به رضوان و لقاء دست بیابیم.

این حرفها حرفهای من نیست که از لبی بیرون آید و بر گوشی نشیند. این حرفها ، سوز و گداز عمری است که اگر دیر حرکت کنیم از دست می دهیم.خدا رحمتش کند آن مرد با عظمت را که عشق را اینگونه تفسیر کرد(علی صفایی حائری - عین صاد)

وَ مَا هَذِهِ الحَیَاتُ الدُنیَا إلا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إنَّ الدَّارَ الاخِرَةَ لَهِی الحَیَوان لَو کانُوا یَعلَمُون(عنکبوت 64)

این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و اگربدانند ، زندگی حقیقی همان سرای آخرت است



آه از توشه ی کم و دوری راه آخرت 

 


کلمات کلیدی: جوان، هدف شناسی، اخلاقی، مراقبه، معرفت، خودشناسی، طلبگی، توصیه اخلاقی، سیر و سلوک، عین صاد - علی صفایی حائری، دست نوشت، یادداشت ها

وقتی فقط چادر واجب می شود...!

ســین.میــــم دیدگاه

اگر فقط لباس کسی را عوض کردیم و چادر بر سرش انداختیم و نماز خوانش کردیم و با شعارها وتلقین­ها ویا تشویق­ها وتهدیدها داغش کردیم،بدون این که از درون روشنش کرده باشیم و عشقی را در نهادش گذاشته باشیم،ناچار در محیط دیگر سرد می شود.همانطور که آهن تفدیده در محیط دیگر سرد وسخت می شود.


کلمات کلیدی: خودشناسی، زن، حجاب، عین صاد - علی صفایی حائری

<      1   2   3      >
?بازدید امروز: (36) ، بازدید دیروز: (69) ، کل بازدیدها: (696637)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ