• وبلاگ : انســان ِ جــــ ـاري
  • يادداشت : موضوع انشا: فراموش كردن خدا..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوست عزيزم سلام
    اشک درآومد و خوندم براي نرفتن با بچه ها به هويزه...
    اخه منم جاموندم، اسمم از ليست خط خورد و ....
    داستانت منقلبم کرد....
    اگه سرکار نبودم ضجه ميزنم...اما حيف مجبورم سريع اشکام رو پاک کنم...
    ديگه طاقت نوشتن ندارم....
    دلتنگتم...مثل هميشه...
    پاسخ

    سلام دوست گلم..مچكرم..فداي اشكاي پاكت..انشاالله دفعه بعد با هم بريم..مواظب خودت باش