می دانم همیشه حواست به من هست ، به من ضعیف و ناتوان که اگر یک لحظه نگاهت را از من بگیری در سیاهی و ظلمت می افتم و می میرم.
دلم به همین نگاهت ، به همین همراهیت خوش است . اصلا من که هیچ ندارم ولی حاضرم تمام بود و نبودم را بدهم تا همین یک نگاهت را از دست ندهم.
چه حس خوبی دارم وقتی به عظمت و عنایت و رحمتت فکر می کنم. و چقدر شرمنده می شوم وقتی این همه لطف و مهرت را در حق خودم می بینم.
حس می کنم تمام هستی در دستان کوچکم هست و تو این همه را به من هدیه دادی . آه خدای من چقدر شیرین است این با تو بودن.
تو را به آنچه دوست داری قسمت می دهم ، دستهای کوچکم را از دامانت جدا مکن و راهم را همیشه بسوی خودت هموار کن.
راستی که گریه فقط برای غم و غصه نیست ، گریه ی برای درک شیرینی یک مفهوم و برای لذت حضور تو زیباتر است . آری حاضرم شب تا به صبح اشک بریزم و این چشمهای پر از التهاب را برای تو بارانی کنم.
جدایم مکن که ، این عشق و شور را دوست دارم . دوست دارم سر به سجده نهم و این نعمتت را بارها و بارها شکر کنم و اشک ِ شکر بریزم .
آه خدای من ، لا تکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا
کلمات کلیدی: دل نوشته، لطف الهی، رحمت الهی، مناجات نامه، درد دل، آسمانی، بارانی، سوز و اشک، اشک
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.