یادم آمد که در این نزدیکی ، روزگاری چه غوغایی بود. آسمان ابری بود. درد مردم معلوم. عشقها بی رنگ. با خودم میگفتم:کاش این ظلمت ها ، رنگ صبح را گیرند. کاش دلها قدری ، رنگ عشق را گیرند چند روزی طی شد... آسمان آرام شد. چهره ها خندان شد ، رنگ ها پر رنگ شد. بر دلم هم این عشق ، همچنان جاری بود. من ندانستم که ، آسمان هم روزی ، ابرها را دارد. و ندانستم که ، دردها پنهان است. کاش رنگ دل ما ، همه دم یک رنگ بود. آسمان دل ما ، همه دم بی رنگ بود دردها هم پنهان. غصه ها هم پنهان. که اگر این میشد ، عشق ها جاری بود رنگ ها می رفتند. آسمان صاف می ماند. و کسی درد نداشت.
تو بندگی چو گدایان بشرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
دارم برای بهشت زور می زنم
خدا قوت !
إ ؟ بهشت ؟ بابا ای ول پس خدا چی میشه ؟
زیاد شنیدم بهشت را به بها دهند نه بهانه
چقد غافلیم که چسبیدیم به بهشت و از خدا عقب افتادیم
خودتو پیدا کن ، نشه خودتو به چهار متر طول و عرض بفروشی
نکنه فقط به فکر بهش باشی و بس...
بابا بهشت واسه تو کوچیکه
میدونی ! بعضا اونقدر بزرگ میشن که حتی توی بهشت جا نمیشن و خدا
میبرتشون پیش خودش .
بعضیا توی دنیا می دوند تا بجایی بالاتر از بهشت برسند ولی ما غافل از
این هدف بزرگ .
راستی
شنیدی علی (علیه السلام) تو اون مناجاتش چی میگه ؟
آه من قله الزاد و بعد الطریق ( آه از توشه ی کم و دوری راه )
إ ، کی داره این حرفو می زنه ؟ علی که یک ضربه ی شمشیرش ثوابش از
عبادت جن و انس بالاتره
پس من کجا گیر کردم ؟
من چه خاکی تو سرم بریزم
علی چجور فریاد میزنه کم آوردم ، من چجور راحت نشستم و دلم واسه عبادتای دروغیم خوشه !
جالبش اینجاست که اون خدای مهربون همین دروغها رو از ما میخره .
قربون تو خدا برم که سیبهای سالم و گندیده رو یه جا می خری ...
کلمات کلیدی: عشق، حضرت علی(ع)، دل نوشته، بهشت
سلام
ماه مهمونی تو هم گذشت
چقد زود هم گذشت ، اصلا فکرشو هم نمی کردم
راستش موندم چجوری خودمو دلداری بدم ، چه سحرهای قشنگی ، چه قرآن خوندنایی ، چقدر شور مردم به مسجدا زیاد بود
حالا دیگه تموم شد
دیروز ظهر تو مسجد با خودم گفتم : ما مردم چقدر بی معرفتیم یه ماه مهمونش بودیم حالا بدون خدا حافظی رفتیم
نمیدونم شیطون چکار کرده با ما
راستی !
یه چیز عجیب دیگه ای هم دیدم
یه نفر موقع نماز صبح از جلوم رد شد ، گفت حاج آقا امروز چندم ماه رمضونه ؟
گفتم : عجب پس بی خبری
بنده خدا یک ماه گذشت هنوز خبر نداشت ماه رمضون تموم شده
بهش گفتم داداش ماه رمضون تموم شد امروز عید فطره کجای کاری ؟
گفت : ببخشید حاجی ، عیدتون مبارک
راستش دلم به حال خودم می سوزه که چقدر زود ما آدما خدا رو فراموش می کنیم
کاش میشد همه ی ماهها رمضون بود ، کاش می شد همه دلامون همین جور صاف و ساده می موند
اما ...
آخه یه کسی هم از پیامبر پرسید ؟آقا چی میشد اگه همین طور با صفا می موندیم و پاک و دلهامون انقدر آماده ؟
آقا فرمودند: اگه آدما می تونستن این حالتو حفظ کنند ، می دیدند اون چیزی رو که من می بینم و می شنیدند اون چیزی رو که من می شنوم .
بابا ما کجا و این لیاقت !!!
اما حیف که سرمایه ی یک ماهه ی خودمون رو میذاریم کنار و میریم پی کارمون
من کسی نیستم تا بخوام نصیحت کنم !ولی خوبه آدما به خودشون تشر بزنند ، خوبه بعضی وقتا با خودشون ور برند که چرا من انقد بیخیالم ؟چرا بعضی گناها رو گناه حساب نمی کنم
بگذریم درد دل زیاده و شنونده بی طاقت ...
به هرحال امیدوارم با اومدن عید سعید فطر ما هم فطرتمون رو پیدا کرده باشیم و گردو غبار رو از روش پاک کرده باشیم .
دلتون دریایی ..
سیدمرتضی
خداحافظ
1- این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم.
کلمات کلیدی: عشق، طلبگی، توصیه اخلاقی، امام زمان، علما، آیت الله بهجت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.