من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته ى لباس و قیافه اش بود، حتى وسواسى داشت که پارچه اش از کجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همین بس که از لباسش و اتویش و قیافه اش تحسین کنى و یا از طرز تهیه ى آن بپرسى. او عاشق ظاهر سازى و سر و وضع مرتب بود و به این خاطر از خیلى ها بریده بود تا اینکه عشقى بزرگتر در دلش ریخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى کردند و در راه تصادفى.
جوانک در آن لحظه ى بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش کرده بود و به محبوبه اش مى اندیشید و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباسهایش را پاره مى کرد و زخمها را مى بست و راستى سرخوش بود که خطرى پیش نیامده است.
هنگامى که عشقى بزرگتر دل را بگیرد، عشقهاى کوچکتر نردبان آن خواهند بود
---------------------------------------------------------
مسؤولیت و سازندگى ج 1، ص 41، انتشارات لیلة القدر
کلمات کلیدی: عشق، جوان، عاشقی، عشق برتر، عشق بزرگ، جوان و عاشقی، استاد صفائی، آیه های سبز، بهترین، عشق کوچک
حرف جالبی را از یکی از عرفای معاصر در کتابی دیدم که خیلی عجیب بود. ابن عربی از عرفای بزرگ اسلام در کتابی گفته است : ما احب احد غیر خالقه (هیچ کس جز خدا را دوست ندارد)یعنی چه؟ یعنی اینکه حتی کسی که به خدا فحش هم می دهد ، عاشق خداست . خدا را دوست دارد.
اما چرا این عشق در اسم ها و اشخاص مختلف نقش بازی می کند ؟ خودش جواب می دهد : ولی خدا در زیر این نامها مخفی شده است .مجنون خیال می کند عاشق لیلی است .در حقیقت عاشق خداست .
با این تعریف از جناب آقای ابن عربی سوالی دارم : حضرت آقا شما به چه دلیلی این حرف را می زنید ؟ جواب می دهند : بخاطر این که انسانها عاشق کمال مطلق هستند و هیچ گاه به این محدود ها قانع نمی شوند.
هر عاشقی ، وقتی به معشوقه اش رسید و به وصال دست یافت ، دیگر آن عشق و اشتیاق زمان عاشقی را ندارد.چرا؟ چون کمال او ، عشق او در چیز دیگری است . این است که با این عشق ها آرام نمی شود .
کلمات کلیدی: عشق، انسان کامل، محیی الدین ابن عربی، ابن عربی، عاشقی، لیلی و مجنون، نظر ابن عربی درباره عشق، عشق بازی، کمال مطلق، عاشق واقعی
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.