تمام زیباییت را به دست می گیری و می آیی تا خریدارت شوند.می آیی تا خودت را ارزیابی کنی . جلوه ات زیباست ، با صفاست و دل هر بیننده ای را می بری ، حتی همان روحانیی که هنگام روبرو شدن با تو چشک هایش زمین را جستجو می کنند ، چون خدا امر کرده است اطلاعت می کند ، عیب از تو نیست ، به ما این طور دستور داده اند
تو زیبایی و هر کسی با دیدن تو خودش را فراموش می کند. مخصوصا با این رنگ ها صد در صد زیبایی ات بیشتر شده است. تو می آیی تا خریدار خودت را پیدا کنی . می آیی تا داشته هایت را به نمایش بگذاری .
درست یا غلطش پای خودت . خیالت راحت همه می بینندت ومی پسندن حتی همان آدمهای خشک مقدس هم به زیبایی تو مجذوب می شوند ، آیا به همین قانع و راضی هستی ؟ به همین که دیده شوی ؟ مگر تو را برای همین ساخته اند؟ نه تو هرچه باشی این نیستی که فکر می کنی
شاید جلوه نمایی بخشی از وجودت باشد اما همه ی ارزشت به این نیست . ارزش تو بالاتر از اینهاست.
دختر جوانی می گفت : خواهر کوچکم که هنوز سنی ندارد ، صورتش را با وسائل من نقاشی می کند ، به او گفتم چرا این کار را می کنی ؟
در جوابم گفت : تو چرا این کار را می کنی ؟
راست می گفت . اگر این کار اشتباه است پس تو چرا انجامش می دهی .
گفتمش : تو هم خودت را آراسته نکن
گفت: من که 18 ساله ام چرا نکنم؟
گفتم : این رنگ ها تو را زیبا نمی کند ، بگذار خدا رنگت کند
کلمات کلیدی: عشق، زن، حجاب، دختران، عفاف، داستان حجاب، زیبایی، ارزش زن، آرایش زن، رنگ خدا، جلوه نمایی، زیبایی و جذب
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.