حرف دیشبم از کم محلی ما بود به تو...
می دانم که تو همیشه به فکر جیره خوارانت هستی
می دانم عطر حضورت سراسر زندگی ما را فرا گرفته
آقا جان !
این روزها با خودم فکر می کنم ، هر چه از زمان می گذرد رنگ حضور تو در دلها کم رنگ می شود.
می ترسم ، می ترسم از اینکه روزی بر من بیاید که ذکر تو را در وجودم نداشته باشم.
این روز ها فکر می کنم چطور می شود که مردم اینقدر از حضورت دورند .
وقتی به فکر غربت تو می افتم وجودم می سوزد .
با خودم می گویم : کجاست منتظر واقعی ؟
راستش را بخواهی هنوز هم در اینکه منتظر باشیم شک است ...
کلمات کلیدی: منتظر واقعی، انتظار، درد دل با امام زمان
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.