بسم الله الرحمن الرحیم
می خواست بنویسد اما فکر می کرد ، در نوشته هایش فقط خودش را نشان می دهد .می ترسید از ریا و خودنمایی در نوشته هایش و عشق عجیبی به خدایی نوشتن داشت . بعد از یک عمر قلم زدن ، همه ی نوشته هایش را در گونی ریخت و آتش زد . چرا ؟ فقط برای اینکه فکر می کرد ، نوشته هایش خدا را نشان نمی دهد .
نشست و فکر کرد و راهش را پیدا کرد . نیمه های شب بلند می شد و می گریست و نماز شب می خواند . وقتی حالش متحول می شد و دلش صاف ، قلم می گرفت و شروع می کرد به نوشتن . حال ، نوشته هایش یادگارهایی شده است از او که ، خط به خط عشق است و شور و حضور .
خودش می گفت :
با شروع انقلاب حقیر تمام نوشتههای خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمهالله علیه»
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنیناند کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست- اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوهگر میشود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعیام بر این بوده است.
سعی کرد و موفق هم شد تا جایی که خودش می گوید : هنر است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنان اند که اینگونه زیسته اند .
------------------------------------------------------------------------
گوشه ای از حیات شهید سید مرتضی آوینی
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.