سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

پرواز تا آسمان صبر و کرامت!

ســین.میــــم دیدگاه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

از شوق و اشتیاق حق ، دلش لبریز بود . آنقدر آماده بود که با هر اشاره ای دلش منقلب می شد . تا صدای زنگ عاشقی را می شنید دلش می لرزید و رنگ چهره اش تغییر می کرد وقتی به نماز می ایستاد ، بدنش چون بید می لرزید .

بر تعدادی فقیر عبور کرد که روی زمین نشسته بودند و از تکه نانهایی که جلوی آنها بود بر می داشتند و می خوردند .تعارف کردند و گفتند : ای پسر دخت رسول خدا! با ما هم غذا شوید . پیاده شد و فرمود : خداوند مستکبران را دوست ندارد و شروع کرد به خوردن تا این که همگی سیر شدند و به برکت وجود او چیزی از نان آنها کم نشد.او وجودش برکت بود برای اهل زمین و آسمان.

آنقدر صبور بود که با هیچ حرفی و توهینی دلش نمی لرزید و این خصلتی بود که از جد بزرگوارش به ارث برده بود. نه تنها صبرش تمام نمی شد بلکه بر صبر او افزوده می شد؛ آنجا که مرد شامی می گوید : وارد مدینه شدم ، مردی را دیدم که زیبایی او مرا خیره کرد . پرسیدم : این مردکیست؟

گفتند : حسن بن علی .من بر علی به داشتن چنین فرزندی حسادت کردم. نزدیک او رفتم و گفتم : تو پسر ابوطالب هستی؟ فرمود: من نوه ی او هستم. گفتم: نفرین بر تو و پدرت ؛ نفرین بر تو و پدرت .اما او سکوت کرد و چیزی در جوابم نگفت . سپس فرمود: فکر می کنم غریب هستی. اگر مرکبی از ما بخواهی در اختیارت می گذاریم ، اگر هدیه ای از ما بخواهی به تو می دهیم، و اگر یاری بخواهی یاری ات می کنیم . من از نزد او رفتم در حالی که محبوبترین فرد روی زمین نزد من بود.

این چه نیرویی است که در یک لحظه وجودی را که پر است از خشم و غضب ، تبدیل به صمیمی و نزدیک ترین یار و یاور می کند؟ این حسن بن علی(علیهماالسلام) است که حلمش و صبرش آسمانی از لطافت و مهربانی را بر سر مخالفان می بارد و آنان را صد در صد موافق می کند.

آن امام عزیزی که هرگاه به حج می رفت پیاده و گاه با پای برهنه قدم بر می داشت و بارها تمام زندگیش را در راه رضای الهی ، انفاق کرد اما هرگاه سخن از مرگ به میان می آمد گریه می کرد . هرگاه سخن از قبر به میان می آمد گریه می کرد.هرگاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهی سخن به میان می آمد ،چنان صیحه ای می زد که بر اثر آن از هوش می رفت.

هرگاه از بهشت و جهنم سخن به میان می آمد ، مانند مار گزیده به خود می پیچید و بهشت را از خداوند مسئلت می کرد و از اتش دوزخ به او پناه می برد.

حیف است که این بهترین ولی خدا ، رهبر و امام ما نباشد و ما شیعه ی او نباشیم که او شیعیان خود را معرفی کرد در جواب مردی که عرض کرد : من از شیعیان شما هستم . فرمود: ای بنده ی خدا ! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی ، راست می گویی ولی اگر چنین نباشی پس با ادعای چنین منزلت والایی که اهلش نیستی،بر گناهانت میفزای.

مگو: من از شیعیان شما هستم ، بلکه بگو : من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم . در این صورت تو آدم خوبی هستی و به خوبی گرایش داری .

 


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (57) ، بازدید دیروز: (95) ، کل بازدیدها: (708803)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ