همیشه غصه ی مردم را داشت و برای ایمان آوردنشان آرام و قرار نداشت . غصه می خورد ، افسوس می خورد و بارها برای اشتباهاتشان استغفار می کرد و مغفرت می خواست.
ترس از این داشت که برسد و امتش عقب بمانند . چه شور و شوقی در او بود که گاهی آنقدر غصه می خورد که جان مبارکش در خطر قرار می گرفت. می سوخت اما دوست نداشت امتش بسوزند.
آنقدر درد این امت برایش مهم بود که بارها می فرمود: کسی که صبح کند و توجهی به کارهای مسلمانان نداشته باشد مسلمان نیست.
دلش دریایی بود از عشق و عاطفه ، نه تنها برای مسلمانان که برای کفار هم افسوس می خورد. نوشته اند : پس از پیروزی در یکی از جنگها ، وقتی اسرا از مقابل دیدگان رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) عبور می کردند ، حضرت لبخندی زد .
یکی از اسیران که چنین برخوردی از رسول خدا نشنیده بود ، ناراحت شد و رو به رسول خدا گفت : از بزرگواری و کرامتت بارها شنیده بودیم اما این لبخند تو ، همه را از نظرم پاک کرد . آخر عیب است به اسیر خندیدن.
و پاسخ رحمت للعالمین چقدر زیبا و دلنشین است که : لبخند من ، از روی بزرگ منشی و فخر نبود بلکه لبخندم بر این بود ، که شما را با غل و زنجیر به سمت خدا و بهشت می کشانم اما شما فرار می کنید.
آنقدر غرق در رحمت است که حتی در آخرت هم از فکر نجات امتش دست نمی کشد . در روایات می بینیم روز قیامت هر پیامبری ، رو سوی بارگاه الهی می کند و امان از آتش جهنم را می خواهد اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نجات امتش را از خدا می خواهد و ندای : امتی ، امتی ... سر می دهد.
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ 128 توبه
به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.