بسم الله الرحمن الرحیم
آسمان چند روزی است تیره و تار شده است و زمین رنگی تازه به خود دیده است .رنگی که با خون حسین رنگ گرفته است و دردی که از ماتم حسین به وجود آمده است .شیعیانی که نامه ها نوشتند که به دیار ما بیا تا پذیرایت باشیم ، وقتی به موعد امتحان رسیدند ، هرچه اندوخته بودند باختند و گمراه شدند .علت این انحراف و گمراهی در کلام سرور و سالار شهیدان دیده می شود آنجا که فرمود : ملئت بطونکم من الحرام "شکمهایتان از حرام پر شده است "
جریان حرام خواری و حرام دوستی ، باعث شد تا حرفهایی که از جان بر می آمد بر جان ننشیند . آخر شنیده ایم که " حرفی که از دل بر آید ناگهان بر دل نشیند " اما در جریان کربلا این واقعیت جواب نداد و علت آن هم پر شدن شکمها از حرام بود.
جدا شدن و دور شدن از حرام آنقدر مهم است که فرموده اند : "دور شدن از یک لقمه حرام ،نزد خدا محبوبتر از خواندن دوهزار رکعت نماز مستحبی است " که البته بی دلیل هم نیست . وقتی یک لقمه حرام تمام بافته ها را پنبه می کند ، جا دارد که جدا شدن از آن ثوابش از دوهزار رکعت نماز مستحبی بالاتر باشد.
شخصی چهل شب برای نماز شب بلند نشد ، پیامی از شیخ حسنعلی نخودکی آن عارف بزرگ دریافت کرد که علت این بی توفیقی تو این است که چهل شب قبل ، غذای فلان شخص را خوردی و همان باعث شد تا چهل شب توفیق شب زنده داری نداشته باشی.
گاهی اوقات این بی تفاوتی ما انسانهاست که به انواع حرام خوری ها مبتلا می شویم و نمی دانیم چگونه از گرفتاری های آن خلاص شویم . آیت الله مشکینی هیچ وقت به خانواده اش اجازه نمی داد هر لقمه ای را بخورند و هر جایی بروند وقتی این مراقبت ایجاد شد دریچه های معرفت الهی در زندگی تک تک افراد خانه باز می شود. نوشته اند کودکی را به خانه ی آیت الله بهاء الدینی آوردند و پس از مدت کمی پسرک چیزهایی می دید از عالم ملکوت که با تسخیر روحی آیت الله بهاء الدینی ، چشم هایش به روی عالم ملکوت بسته شد . وقتی علت آن را پرسیدند ،جواب شنیدند که :نتیجه ی لقمه ی حلال است.
البته خیلی ها به خیال خودشان لقمه ی حرام نمی خورند اما یقین هم ندارند که حلال می خورند علت آن هم استفاده از لقمه های شبهه ناک است . لقمه ی شبهه ناک همان چیزی است که حرام یا حلال بودنش مشخص نیست . مثل لقمه ای که نمی دانی خمسش را داده اند یا خیر . البته بزرگان استفاده از چنین غذایی را حلال می دانند و از نظر شرعی اشکال ندارد اما از نظر اخلاقی ، علمای بزرگوار اخلاق به شدت از استفاده ی لقمه ی شبهه ناک منع می کنند.
در معارف اسلامی چیزی به نام " تقوا " است که دوری از محرمات پایین ترین درجه ی آن است و یکی هم " ورع " که طبق فرموده ی روایات یعنی دوری کردن از چیزهای شبهه ناک است . استفاده از لقمه ی شبهه ناک اگرچه حرام نیست اما اثرات مخرب خودش را دارد و انسان را مدتها از معنویت دور می کند.
به هرحال ، اثرات مخرب لقمه ی حرام به قدری است که نمی شود به حساب آورد شاید در بسیاری از مواقع ، که فرزندان ما درست تربیت نمی شوند علت آن هم همین باشد . و این معنا و مفهوم دقیقا در روایات ما دیده می شود آنجا که امام باقر علیه السلام می فرمایند: "هرگاه انسان مالی از حرام به دست آورد نه حجی از او پذیرفته می شود ، نه عمره ای و نه صله ی رحمی و حتی در ازدواج و زناشویی او تأثیر سوء می گذارد " با وجود این روایت می توان فهمید که بسیاری از زندگی ها چرا از هم پاشیده می شود .
بعید نیست زیاد شدن طلاق ها و جدایی ها بخاطر همین مسأله باشد اما کیست که توجه کند ؟ در تربیت فرزند اگر تاکنون موفق عمل نکرده ایم علتش را باید در لقمه هایی ببینیم که بی حساب وارد شکم خود و خانواده مان می کنیم . پسر شیخ فضل الله نوری آن عالم بزرگوار که با مشروطه مخالفت کرد ، از جمله کسانی بود که برای اعدام شدن پدرش تلاش می کرد.
یکی از بزرگان گفته بود من در زندان به ملاقات مرحوم شیخ فضل الله رفتم و گفتم : این پسر تو ، این آقا زاده ، قانون وراثتش باید خیلی عالی باشد ، چرا اینقدر پست شده که بر علیه شما تلاش می کند و حتی راضی به اعدام شماست ؟
مرحوم شیخ فضل الله نوری فرمودند : بلی ، خودم هم می دانستم و همین ترس را داشتم .سپس فرمودند : این بچه در نجف متولد شد زمانی که او به دنیا آمد مادرش بیمار شد و شیر نداشت .مجبور شدیم دایه ای بگیریم تا به او شیر بدهد . پس از مدتی شیر دادن متوجه شدیم این زن آلوده است . علاوه بر این ناصبی یعنی دشمن امیرالمومنین علیه السلام و دشمن اهل بیت علیهم السلام است.
مرحوم شیخ فضل الله نوری گفته بود : همانجا زنگ خطر برای من زده شد .بعد اتفاقا این پسر کارش به جایی رسید که وقتی پدرش را اعدام کردند ، همراه با مردم نادان در پای دار کف می زد و این پسر ، خود نیز پسری را تحویل جامعه داد که رئیس حزب توده شد.
نتیجه ی خوردن شیر آلوده و مخلوط به حرام یک زن ، آن هم به اندازه ی مدت کوتاهی ،این می شود که پسر، دشمن پدرش می شود. حال ، نتیجه ی حرام خواری عده ای مردم آن هم به اندازه ی یک عمر ، چه از آب در می آید خدا می داند و بس .
همین می شود که وقتی حجت خدا صدایش را به " هل من ناصر ینصرنی " بلند می کند ، حرفش در لشکریان به اصطلاح شیعه ، هیچ اثری نمی گذارد . چرا ؟ فقط به خاطر این " ملئت بطونکم من الحرام " آنها شیعه بودند و سر حجت خدا را از بدن جدا کردند. نمی خواستند اما از بس شکمهایشان از حرام مملو بود ، شد آنچه نباید می شد .
حال ، ما مانده ایم و نسل پاکی از همان امام همام حسین بن علی علیهما السلام . صبح و شب ندبه می کنیم و التماس که یابن الحسن آقاجان ! ما منتظریم تا جمال زهراییت را ببینیم .نکند ما ، همچون شیعیان کوفی، شکمهایمان از حرام مملو باشد و زبانهایمان با حجت خدا . امروز ادعا داریم که آقا بیا ، مبادا فردا که مهدی صاحب الزمان ندای " هل من ناصر ینصرنی " بلند کرد ، در مقابل او صف کشیده باشیم.
امروز اگر خواسته ی او خواسته ی ما باشد ، نهی او نهی ما باشد، عاقبت به خیل یاران با وفایش خواهیم رسید و در رکاب با برکتش به خون خود رنگین خواهیم شد وگرنه می شویم همان شیعیان کوفی و شکمهایی مملو از حرام و سرهای بی گناهی که بالای نیزه رفتند.
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.