سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

زن، امانتی دستِ شوهر

فاطمه خانم دیدگاه


مشتاق توام با همه جوری و جفایی   محبوب منی با همه جرمی و خطایی


سلام. یه ساختمون بود که متعلق به امام جمعه شهر بود، لطف کرده بودن و یه اتاق از چندین اتاقشو به ما داده بودن تا جلسه هامون رو اونجا برگزار کنیم.اتاق ما در طبقه همکف بود و سه اتاق دیگه هم اونجا بنا بود. یکی از اون اتاق ها شورای حل اختلاف خانواده بود...

فکر کنم شما هم مثل من این جمله ها رو زیاد شنیدید که میگن: زن و مرد دعوا کنند و ابلهان باور کنند. دعوا نمک زندگیه و غیره..آره شاید این حرفا درست باشن، شاید راسته که هیچ چیز بدون نمک مزه نمیده، اما اگه قراره این نمک های کم تبدیل به شوری ها و آشوب های بزرگتر بشه، میخام که اصلا وجود نداشته باشه، بذار زندگی بی نمک باشه اما با آرامش باشه...

بارها شده که داخل جلسه بودیم و با صدای افرادی که داخل اتاق بغل داشتن جرو بحث می کردن رشته کلام از دستمون خارج شده و بایستی چند دقیقه ای صبر کنیم تا صداها بیاد پایین، و در طول این چند دقیقه واقعا شاهد حرف ها و بحث هایی بودیم که گاهی خندم می گرفت اما جرات خنده نداشتم چون مثلا دعوا بوده و داخل دعوا که حلوا خیرات نمی کنند...

مثلا صدا میومد که خانمه میگفت: این شوهر من رفته واسه خواهر کوچیکش( خواهره یتیم بود) که تولدش بوده یه اسپره گرفته ولی واسه من نخریده ( حالا تولد این نبوده و نمی دونم چرا این انتظارو داشته؟؟ ). یا آقاهه می گفت: چرا وقتی امدم خونه غذا آماده نبوده؟؟
واقعا شما بگید این حرفا چیه که اینا بیان میکنن؟ اصلا چطور خودشون خندشون نمی گیره؟ اینا هم شد دلیل برای طلاق و جدایی؟؟

بیچاره اونایی که بچه کوچیک هم داشتن.من موندم اینا چرا موقع انتخاب حواسشون رو جمع نکردن تا الان بیخودی تقصیرو نندازن سر اینکه من اون موقع حواسم نبود، نمی دونستم که این اقا یا این خانم این جور آدمیه...

حالا از اینا بدتر متاسفانه بعضی روزا صدا میومد که خانمه گریه می کرد و می گفت: اره منو میزنه، انگاری برده آورده تو خونش، از صبح تا شب بشور و بپز، آقا از سر کار میاد و خسته است، فکر می کنه باید دغ دلی کار و کسبشو سر من دربیاره، اصلا انگار یادش رفته من یه روزایی عروس آرزوهاش بودم، مگه من کیسه بکس این آقا شدم...اشکام اجازه نمی داد داخل ساختمون بمونم و میزدم بیرون.

چند دقیقه ای که می رفتم بیرون تا اوضاع آروم تر بشه، همش فکر می کردم این چه زندگیه؟ اگه قراره آدم از خونه باباش که کم تر از گل بهش نمی گفتن بره خونه شوهر و اونجا هم این جور باهاش رفتار بشه، معذرت اما میخام که صدسال ازدواج نکنه، تازه وقتی ازشون بپرسی خب چرا زن گرفتی میگه خب سنت پیامبره، خاستم دینم کامل بشه..

اون لحظه که اینارو در برابر مسئول پرونده بیان میکنه، دلم میخاد برم جلو و بگم: آقای مثلا با دین و ایمون، تویی که دم از دین خدا و پیامبرش میزنی، چرا فقط اینارو از سنت پیامبر یاد گرفتی؟ چرا نمیگی که ائمه گفتن زن امانتی هست دست تو؟ چرا نمیگی من با هزارتا وعده و وعید این دخترو از خونشون بردم تا خوشبختش کنم اما الان...

مگه تو اینارو یادت رفته که:
امام علی"ع" :
ان النساء عند الرجال لا یملکن لا نفسهن ضرا و لا نفعا و انهن امانه الله عندکم فلا تضاروهن و لا تعضلوهن
زنان در نزد مردان صاحب سود و زیانی نیستند،آنان امانت خدا نزد شما هستند، به ایشان زیان نرسانید و بر ایشان سخت مگیرید. مستدرک الوسائل / 16622

پیامبر"ص" : لَیسَ مِنَّا مَن یُحَقِّرُ الأمانَةَ حتّی یَستَهلِکَها إذَا اسْتَودَعَها
از ما نیست کسى که امانت را بی‌اهمیت شمرد و از آن مواظبت نکند و در معرض تلف شدن قرار دهد. بحار الأنوار، ج 71، ص 172

 

امام صادق"ع" :اتقوا الله فی الضعیفین یعنی بذلک الیتمم و النساء
هراسید از خداوند در مورد دو ضعیف، آن دو عبارتند از: یتیمان و زنان. وسائل الشیعة / 25325

و کلام آخر:
خداوند متعال هدف ازدواج را رسیدن به آرامش قرار داده است ، آرامشی که بیش از هر چیز دیگری برای زندگی انسان لازم است و همانگونه که انسان نمی تواند بدون اکسیژن به حیات خویش ادامه دهد ، نمی تواند بدون آرامش زندگی کند و اگر هم بتواند بدون آرامش زندگی نماید چون مجرمی است که چاره ای جز زندگی در زندان ندارد .

همین جا از خداوند متعال متواضعانه التماس میکنم که به همه خونه ها صلح و آرامش رو عنایت کنه.

سیاه مشق: فاطمه

 من الله توفیق


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (61) ، بازدید دیروز: (95) ، کل بازدیدها: (708807)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ