سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انســان ِ جــــ ـاری

مرگ ، جدی یا شوخی ؟

ســین.میــــم دیدگاه

زندگی و مرگ دو کلمه ای هستند که هر روز ، هر کسی با آنها سرو کار دارند ، هرکسی زندگی و مرگ را در وجود خود و دیگران حس می کند ، اما چرا اینقدر از همه چیز عقبیم؟ چرا مرگ را حس نمی کنیم ؟ منظورم این است که چرا مرگ با تمام تأثیراتش که حقیقتا انسان ساز است باز هم بر روی ما موثر واقع نمی شود؟

چرا زندگی با اینکه ابدی نیست، اینقدر 24 ساعت عمر ما را از ما می گیرد؟

راستی ! فراموش کردیم که زندگی 24 ساعت خودمان را صرف کارهایی کنیم که ما را ابدی می کنند . فراموش کرده ایم که اگر روز به روز به عمر ما افزوده می شود ، بخاطر این است که زندگی اخروی خودمان را بسازیم نه اینکه بیشتر غرق در دنیا شویم؛ در حالی که هر چه عمر ما طولانی تر می شود ، لذت زندگی دنیا بیشتر به کام ما جای می گیرد.

استاد بزرگوار اخلاق آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی می فرمود : ما انسانها زندگی دنیا را جدی گرفتیم و مرگ را به شوخی . در حالی که باید مرگ را جدی بگیریم و حیات زود گذر دنیا را به شوخی . اگر ما زندگی دنیا را جدی نمی گرفتیم اینقدر غرق در مادیات نمی شدیم به حدی که عده ای دو شیفته مشغول به کار می شوند تا پول و دارایی خودشان را بیشتر کنند.

نمی دانم که آیا این عده ، حدیث تقسیم رزق را شنیده اند یا خیر که فرمود : رزق و روزی هر کسی را به اندازه تقسیم کرده اند ، پس نیازی نیست برای بدست آوردن رزق و روزی تمام وقت و فرصت خود را صرف بدست آوردن روزی دنیا کنید.

نیازی نیست تمام تلاش آدمی صرف بدست آوردن مادیات شود و از طرفی اگر مرگ را جدی می گرفتیم و با تمام وجود لمس می کردیم یقینا اینقدر دنبال آسایش چند روزه ی دنیا نمی رفتیم .

راستی! علت فرار ما از مرگ چیست؟ چرا اینقدر از مردن می ترسیم؟ علتش همین است که زندگی را جدی گرفتیم و فکر می کنیم مقصد ما همین جاست و مرگ را به شوخی گرفته ایم ،این است که از آن فراری هستیم .

همین مرگ در چشم کسی همچون علی شیرین ترین و لذت بخش ترین چیز است که فرمود : علاقه ی پسر ابی طالب به مرگ از علاقه ی طفل به سینه ی مادرش بیشتر است . وقتی در جمع های ما حرفی از مرگ و مردن می شود ، سریعا بحث را عوض می کنیم تا مبادا حضرت عزرائیل حضور پیدا کنند و جان ما را بگیرند.

می گفتند در حوزه علمیه ی کربلا سید هندویی بود؛ آنقدر مشتاق مرگ بود که با عصای خود روی دیوار مدرسه می نوشت "یا حضرت عزرائیل ادرکنی" و چقدر با شور و شوق و اشک این جمله را زمزمه می کرد . مدتی گذشت و از دنیا رفت و در حرم ابی عبدالله الحسین(ع) دفن شد.

در هر حال تا وقتی مرگ را در وجود خودمان جاسازی نکنیم ، از بلاها و و گرفتاری های دنیا براحتی نمی گذریم . باید با تمام وجود لمس کنیم و برسیم به نقطه ای که زندگی و دنیا را لهو و لعبی بیش ندانیم "انما الحیات الدنیا لهو و لعب" وباید برسیم به اینکه حقیقت ما در مرگ قرار دارد و مرگ را باید جدی بگیریم


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (25) ، بازدید دیروز: (145) ، کل بازدیدها: (707813)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ