روزی پیامبر اکرم (ص) به سلمان و ابوذر درهمی دادند. سلمان درهم را صدقه داد ولی ابوذر
آن را برای خانواده اش خرج کرد . روز بعد خدمت پیامبر (ص) رسیدند ، پیامبر دستور دادند آتشی
را بیفروزند و سنگی را برآن بگذارند ، همین که سنگ گرم شد و حرارت آتش در دل آن ار کرد ، به
سلمان و ابوذر فرمودند : هرکدام با پای برهنه بالای این سنگ بروید و حساب دقیق درهم دیروز را
بیان کنید .
سلمان بی درنگ و بدون ترس پا بر سنگ گذاشت و گفت : آن یک درهم را در راه خدا
صدقه دادم.
وقتی نوبت به ابوذر شد ترس او را فرا گرفت و از این که با پای برهنه روی سنگ داغ برود و تفصیل
مصرف یک درهم را بیان کند نگران بود.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : ابوذر ! از تو گذشتم ، زیرا تحمل گرمای این سنگ را نداری و حسابت
به طول می انجامد ، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ ، داغ تر و تابش آفتاب قیامت از
شعله های فروزان آتش ، سوزان تر است . سعی کن با حساب پاک و دامنی به معصیت نیالوده وارد صحرای محشر شوی
---------------------------------
خزینه الجواهر /356
کلمات کلیدی: دنیا و آخرت، قیامت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.