پيام
+
*... به ما ايراد ميگيرند که چرا اين همه ميآييد مشهد؟*
چرا نياييم؟ آدم تا نفهمد از اينها چه گرفته، حق دارد رها کند و برود اينور و آنور، ولي وقتي که ميفهمد از اين منابع چه به دست آمده و چقدر راهها نزديک شده، آن موقع آدم هر کجا که ولش کنند مثل گربة مرتضي علي(ع) بر خواهد گشت اينجا!
من گاهي شده در قم اگر يک پنجشنبه، جمعه فرصتي باشد، يکي از دوستان ماشين داشته باشد و بگويد بيا برويم مشهد،من حتّي...
شهيد هادي
98/6/18
«سيدمرتضي»
اگر يک هفته قبلش به مشهد رفته باشم، رويم نميشود بگويم که نميآيم. حتّي شده در شب، گير ميکرديم، راه ميافتاديم و ميآمديم. عصر چهارشنبه از قم حرکت ميکرديم و ميآمديم تهران، ده، دوازده ساعته، با چه بدبختي از آن جاده ميآمديم، (با داستانها و وضعيت هايي که بماند!) ميرسيديم مشهد. دو تا زيارت نکرده، دوباره غروب راه ميافتاديم بر ميگشتيم.
«سيدمرتضي»
چرا آدم اين طور ميشود؟
ما، دربدريهاي ديگر را نديدهايم. ما دويست سال دربدري سلمان را هنوز نفهميدهايم. اين است که برايمان سخت است که دو روز در بيابانها برويم.
چرا به مشهد مي رويم؟! چرا نرويم؟!
«سيدمرتضي»
*اگر بدانيم از اين بيت چه به ما رسيده، آنوقت، باور کنيد مدهوش ميشويم. ما هنوز از فضل و عنايتي که اينها داشتهاند در خوابيم و هنوز بيدار نشدهايم که ببينيم چه داريم. نميدانيم عنايتها چه بوده و از چه چشمههايي سيرابمان کردهاند...*
«سيدمرتضي»
*هنوز تشنگي را نچشيدهايم و هنوز آنچه که چشيدهايم را نمي دانيم چقدر ارزش دارد. هنوز نفهميدهايم اينجا چه بوده که ما از آن نوشيدهايم. اين است که شاکر هم نيستيم.*استاد علي صفايي حائري