پيام
+
سوار تاکسي شدم .همين نيم ساعت پيش .وقت پياده شدن، به راننده گفتم :
*آقا يک لحظه بيايد پايين کارتون دارم*
جانم اقا بفرماييد؟
عرض خاصي ندارم فقط خواستم بگم: هر وقت خواستي موسيقي گوش بدي ، گوش بده هر چند مشکل داره اما *سعي کن اين دختر بچه ي نازت که الان توي بغل مادرش هست ، اين موسيقي هاي مزخرف به گوشش نرسه*
گفت: دمت گرم آقا حواسم هست :)
گفتم : *منظورم اينه، دوست ندارم اين دختر بچه که اينقدر پاکه...*

مهسا خانوم
91/10/13

«سيدمرتضي»
*ذهنش با اين مزخرفات خراب بشه ،بخاطر اينکه اين بچه وقتي بزرگ بشه اين کلمات توي ذهنش هست و زندگيش رو مي سازه *پس مواظب باش
«سيدمرتضي»
تشکر کرد و رفت .
تشنه...
چه خوب برخورد کرده راننده!!!
شوق وصال...
قبول کرد واقعا؟
«سيدمرتضي»
*ايکاش امر به معروف و نهي از منکر ها همه به همين شيريني بود...*
«سيدمرتضي»
بله قبول کرد :)
تشنه...
شيرين تر از اين هم ديديم ولي بازخورد بدي داشته!!!
«سيدمرتضي»
زبان نرم ، اخلاق رو نرم مي کنه
تشنه...
اين رو قبول دارم ولي کسي که دلش پر از عقده باشه در مقابل زبان نرم عکس العمل خوبي نشون نميده...
*صبا*
راننده چه خوب برخورد کرده ...البته برخورد شما هم عالي بوده :)
«سيدمرتضي»
بله متاسفانه کسي که عقده اي باشه بد برخورد مي کنه اما وقتي عقده اش خالي بشه همه چي حله :)/ممنون سرکار خانم صبا
تشنه...
سر همين خالي کردن عقده هاس که الان وضع جامعه اينه ديگه!!!
*صبا*
خواهش مي کنم :)
واعظ خويش
البته پاي بچه که وسط بياد نميدونم چرا ولي خيلي وقت ها دست ودل پدر مادر ها شل مي شه مثلا تصور کنيد مادري ساليا سال به لقمه اي که مي خوره توجه نمي کنه همين که متوجه ميشه مسافر کوچولويي در راهه از اون به بعد مواظب لقمه هايي که ميخوره هست محبت به اولاد چه ها که نميکنه جناب سيد مرتضي هم دست روي نقطه ضعف گذاشتن
«سيدمرتضي»
:) عجب